بدریا انداختن
نویسه گردانی:
BDRYA ʼNDʼḴTN
اشک حافظ خرد و صبر به ( دریا انداخت ) چه کند سوز غم عشق نیارست نهفت بدور افکندن،بر باد دادن، عرض و مال از در میخانه نشاید اندوخت هر که این آب خورد رخت به دریا فکنش
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.