تا چس به مس خوردن
نویسه گردانی:
TA CS BH MS ḴWRDN
تا چُس بهمِس خوردن= بهمحض، بهمجرد. اصطلاحی در زبان مردم که کار حرف اضافهی مرکب یا قید مرکب (بدون فاصله، متصل، بیدرنگ) را میکند: بهمحض وقوع یک اتفاق (تا چس بهمس میخورد) چنین و چنان میشد / چنین و چنان میکرد. مثال از رمان "گالیسا کیمیرسد باران؟": در دهِ غروب کردهی ناهی جوجه و پیرزن نداشت، صغیر و کبیر درکِ دقیق از فالِ بد داشتند؛ تا چُس بهمِس میخورد، بهدلشان بد میآمد.
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.