اجازه ویرایش برای همه اعضا

الجامع لمفردات الادویه و الاغذیه

نویسه گردانی: ʼLJAMʽ LMFRDʼT ʼLADYWYH W ʼLAḠḎYH
الجامع مفردات ادویة و اغذیة، تألیف گیاه‌شناس و داروشناس نامدار اَندَلُسی، ضیاءالدین ابومحمد عبداللّه مالَقی (منسوب به مالَقَه در اسپانیا) مشهور به ابن بیطار درباره داروها و خوراکی‌های «مُفْرَد» ( ساده، غیرمرکّب) می‌باشد. فهرست مندرجات ۱ - وفات ابن بیطار ۲ - عنوان الجامع ۳ - انگیزه تالیف ۴ - ویژگی‌های مولف ۴.۱ - گستردگی معلومات ۵ - امتیازات الجامع ۵.۱ - وفور مرادف‌ها ۵.۲ - معایب کتاب ۵.۳ - برسی ادعای مولف ۶ - فهرست منابع ۷ - پانویس ۸ - منبع وفات ابن بیطار [ویرایش] وفات ابن بیطار در دمشق در سال۶۴۶/۱۲۴۸ می‌باشد. عنوان الجامع [ویرایش] عنوان الجامع (تقریباً به معنای دایرة المعارف،) را خودِ ابن بیطار به این تألیفِ عظیم داده است، [۱] مأخذ ما در مقاله حاضر همین چاپ بَسْ مغلوط مصر است؛ چاپ جدیدتر بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲، از حیث غلط‌ها و اشتباهات همانند چاپ بولاق است با این تفاوت که ناشر، مقالاتِ آن را پاراگراف بندی کرده و با حروف خوانای جدید و با تفکیک واژه‌ها از یکدیگر به چاپ رسانده است)؛ بقیّه عنوان را ظاهراً نویسندگان سپسین به آن افزوده‌اند، هرچند در بعض منابع عنوان این تألیف به ناروا به صورتِ جامع المفردات یا جامع الادویه نیز آمده است. انگیزه تالیف [ویرایش] ابن بیطار این دانشنامه را به درخواست و برای نجم الدین الملک الصالح، فرمانروای ایّوبی مصر و شام (حک: ۶۰۳ـ۶۱۵) تدوین کرده است. [۲] به عقیده بسیاری از حکیمانِ سپسینِ دوره اسلامی و بعض دانشمندان غربی، الجامع مبسوط ‌ترین و، بالنسبه، روشمندترین تألیف داروشناسی دوره اسلامی است ــ از ترجمه عربی اِصْطِفَن بن بَسیل (با اصلاحات حُنَین بن اسحاق، سده سوم) از کتاب الحشائش دیوسکوریدس (سده اول میلادی) گرفته تا تألیفات مشابه در قرن‌های اخیر. ویژگی‌های مولف [ویرایش] فضیلت ابن بیطار و تألیف او دلایلی چند دارد، که خود مؤلف نیز در پیشگفتارِ خود [۳] به بعض آنها اشاره کرده است و ما در اینجا آنها را توضیح و تکمیل می‌کنیم. ← گستردگی معلومات ۱) او در میهن خود، پیش از مسافرتِ مطالعاتی به خاور و استقرار در مصر و شام، نزدِ و همراه گیاهْداروشناسان اندلسی نامداری چون عبداللّه بن صالح، ابن حَجّاج و، به ویژه، ابوالعبّاس نباتی (= گیاهشناس ) کارآموزی و شاگردی کرده و به راهنمایی ایشان، به شناخت و گردآوری گیاهان دارویی پرداخته و نتایج را بر بیاض کاغذ یا به لوح ضمیر سپرده بود. آشکارترین گواه بر این، ذکر نام‌های اندلسی گیاهان است (چه عربی اندلسی و چه به «عَجَمیّة اندلس» یا «لَطینی»، یعنی به زبان ساکنان اصلی شبه جزیره ایبری یا، به عبارت دیگر، زبان اسپانیاییِ در حال تحوّل از زبان لاتینی) به عنوان مترادف‌های نام‌های یونانی نامأنوس گیاهان در ترجمه عربی کتاب دیوسکوریدس و نیز برای موادّ نویافته نامذکور در این کتاب. ابن بیطار این مطالعه و جُست وجو را پس از گذشت از تنگه جَبَل الطّارق، در طیّ سفر طولانیش در شمال افریقا (الجزایر، مراکش، تونس و جز اینها) و غالباً با پُرس وجو از آگاهان و فضلای محلی، ادامه داد، شاهد بر این جست وجو ذکرِ وصف، خواص و نام‌های محلّی (عمدتاً، بَربَری) این (نو) یافته‌ها در الجامع است، این فعالیت او پس از استقرارش در مصر ( قاهره ) و شام ( دمشق ) و با استقبال و ارج‌شناسی و حمایت فرمانروایان آن دیار، یعنی الملِک الکامل و سپس پسرش الملک الصالحِ مذکور، ادامه یافت، خصوصاً پس از این‌که وی در سال ۶۳۳ در دمشق با دانش پژوه و مُتطَبِّب نسبتاً جوانی که به گیاهداروشناسی نیز سخت شایق بود، یعنی ابن ابی أُصَیبِعَه (سال ۶۰۰ـ۶۶۸) آشنا شد، که شیفته کمالات معنوی و گستردگی شگرف معلومات گیاهداروشناسی او گشت و به شاگردی و دستیاری او درآمد، این را می توان از ستایش ابن ابی اصیبعه [۴] از اخلاق حمیده ابن بیطار و از تسلط او بر محتوای کتاب دیوسکوریدس، کتاب احمد غافقی، و بعض کتاب‌های جالینوس و دیگران پی برد . از اشاراتی که ابن بیطار به رویشگاه‌های فلان یا فلان گیاه کرده چنین برمی آید که وی دامنه جست وجوی خود را از پایگاهش در دمشق فراتر برده و به بخشی از کرانه مدیترانه‌ای آناطولی، به بخشهایی از شمال عربستان و حتی تا بین النهرین [۵] یا به قولی [۶] تا «عراق و ایران» سفر کرد، یکی از عوامل جامعیّت نِسبی الجامع همین گستردگی جغرافیایی مطالعات ابن بیطار است. ۲) ابن بیطار از بیش‌تر تألیفات پیشینیان و معاصران خود در داروشناسی و پزشکی بهره برده است، چه مستقیماً و چه به واسطه منقولات دیگران از ایشان ــ از شرقیترین عربی نویسانِ آنان، ابن سینا، گرفته تا غربی ترینشان یعنی گیاهداروشناسان اندلس . سهم خود او، چه به صورت نوآوری چه به صورت نقد مطالب دیگران، چنان که خواهیم دید، اندک نیست، به شمارش تقریبی لوکلر، [۷] الجامع حاوی منقولاتی از (بیش از) «۱۵۰ مؤلف» یا مأخذ است، نویسنده حاضر نمی‌داند آیا این عدد شامل کتاب‌هایی نیز می‌شود یا نه که ابن بیطار مؤلفان آن‌ها را نمی‌شناخته یا به سببی تعیین نکرده است ــ آثاری چون (کتاب) التَجرِبَتَین (۱۶۳ نقل؛ [۸] [۹] [۱۰] کتاب الطلسمات [۱۱] و الطبّ القدیم [۱۲] [۱۳] [۱۴] استخراج‌ها و ضبط‌ها از محمّدی فر. یکی از مزایای الجامع این است که ابن بیطار بدینسان قطعات یا مطالبی را که سپس کُلّاً یا جُزئاً از دست رفته برای ما حفظ کرده است، شماره مآخذ یونانی و غیریونانی در الجامع چنین است [۱۵][۱۶] : در حدود نیمی از محتویات الجامع منقول از یونانیان است، و در صدرِ اینان، دیوسکوریدس و جالینوس [۱۷] که ابن بیطار تقریباً همه مطالب مربوطه را عیناً از ترجمه عربی آثار آن‌ها نقل کرده است. از میانِ دیگر حکیمان یونانی: ارسطو، روفوس و، پائولوس آیگینائی ( بُولُس اجانیطی )، هریک در حدود سی بار. در مورد عربی نویسان (غیریونانی) شمار تقریبی منقولات از ایشان چنین است: محمدِ زکریای رازی (الکتاب الحاویِ او)، در حدود چهار صد بار؛ ابن سینا (به ویژه از «کتابِ» دوّمِ القانون و کتاب الادویة القلبیّة او) بیش از سیصد بار؛ شریف ادریسی، در حدود دویست بار؛ ابن باجَه، اسحاق بن عمران، و ابن ماسویه، هریک در حدود ۱۶۰ بار؛ ابن ماسَّه و ابوحنیفه دینوَری، هر یک، در حدود ۱۳۰ بار؛ مسیح بن حَکَم و ابوالعباس نباتی، هریک در حدود صد بار. در اینجا توضیحی در مقایسه کار ابن بیطار و احمد غافقی لازم است، به گواهی ابن ابی اصیبعه، [۱۸] کتاب مفردات الادویه غافقی یکی از چند کتاب «جلیلی» بود (البته به جز تألیف دیوسکوریدس و کتاب مذکور جالینوس) که او و ابن بیطار در گردشها و مطالعات گیاهداروشناسی خود در شام با خود می‌داشتند و ابن بیطار آگاهی کامل از محتوای این کتاب هموطنِ خود نیز داشت، بدبختانه از تألیف غافقی جز نیمی به دست نیامده است، ابن بیطار، گرچه در پیشگفتار الجامع ارج شناسی مخصوصی از غافقی و کار او ننموده ولی در متن هر جا که چیزی از او نقل کرده صادقانه این مأخذ خود را تصریح کرده است. دانشمند نامدار آلمانیِ مُقیم قاهره، ماکس مایرهوف (۱۸۴۷ـ۱۹۴۵) در مقدمه خود بر شرح أسماء العُقّارِ ابن میمون قُرطُبی که به فرانسوی ترجمه و شرح کرده، با تأکید بر این‌که ابن بیطار «همه محتوای کتاب غافقی» را در الجامع گنجانیده است، خواسته است نامستقیم ابن بیطار را به استراق متهم و فضل تقدم را در این زمینه در دوره اسلامی از آنِ غافقی و استاد ابن بیطار، ابوالعباس نباتیِ مذکور، بنمایاند و بدینسان از ارزش الجامع بکاهد. امتیازات الجامع [ویرایش] به گمان نویسنده حاضر، گرچه رأی مایرهوف اساساً درست است، اما الجامع مزایایی دارد که آن را از کار غافقی ممتاز می‌کند، از جمله: ۱) گستردگیِ بیشتر دامنه جغرافیایی پژوهش‌های ابن بیطار. ۲) شمار بیش‌تر مآخذ ابن بیطار . ۳) غافقی مواد خود را فقط به حسب حرف اول نام‌های مفردات عرضه کرده، اما ابن بیطار آن‌ها را به حسب حروف اول و دوم (و این خود تسهیل بزرگی برای یافتن مطالبِ منظور است). ۴) غافقی مُرادف‌های نام‌های مواد (اندلسی، بربری و جز این‌ها) را در بخش جداگانه‌ای پس از هر حرف گرد آورده است (غالباً با توضیحاتی کوتاه) اما ابن بیطار این مُرادف‌ها را در جای الفبایی آن‌ها در متن آورده و وصف کامل را به مدخل اصلی ارجاع کرده است ــ شیوه ای که وقت خواننده را ضایع نمی‌کند [۱۹] و در ردیف الفبایی آن در الجامع. ۵) درست است که بنای ابن بیطار (مانند کار داروشناسی بیشترِ حکیمان دوره اسلامی، مثلاً کتاب خود غافقی و بخش مفردات الحاوی رازی و القانون ابن سینا ) بر «تألیف» (= گردآوری و تنسیق نوشته‌های دیگران) است، اما الجامع تألیفی است هوشمندانه، منتقدانه و نسبتاً روشمند، همچنان که ابن ابی اصیبعه حکایت می‌کند، [۲۰] ابن بیطار نه فقط درستی و نادرستی مطالب «کتاب دیوسکوریدس را از رویِ «متن یونانی آن» وارسی و تحقیق می‌کرد بلکه در نقل نوشته‌های متأخّران «موارد و مواضع غلط و اشتباه ایشان» را هم ذکر می‌کرد. ۶) از اینها گذشته، شمار نوآوری‌ها، انتقادها و توضیحات سودمند خودِ ابن بیطار اندک نیست: در حدود ۳۰۵ مورد و شمار مواد جدید، ۹۳ تا. ← وفور مرادف‌ها چنانکه اشاره کردیم، یکی از مزایای الجامع ذکر نام‌های مرادف بسیاری از مواد دارویی (به ویژه گیاهی) است، نه فقط به زبان‌های , کلاسیک، داروشناسی دوره اسلامی (یعنی عربی، یونانی معرّب و سُریانی) بلکه به زبان‌ها و گویش‌های اندلس، شمال افریقا (بَربَری)، خاور نزدیک و میانه ( مصر، شام و جز آن) و حتی به فارسی و (در مورد مواد وارداتی از هند یا جنوب شرقی آسیا) به هندی. ابن بیطار این مرادف‌ها را یا در آغاز مدخل‌های اصلی آورده است و یا جداگانه به صورت مدخل‌های ارجاعی/ ترادفی که گاهی با اندک توضیحی همراه‌اند. شمار این نام‌های مرادف بیش از ۹۳۱ است، ذکر این مرادف‌ها برای داروگران و عطاران و گیاهشناسان مختلف اللسان جهان اسلام آن روزگار و پس از آن، کمک بزرگی بود. اینک یکی دو نمونه از مدخل‌های ارجاعی/ ترادفی : «اَقتالوقی (کذا؛ = اَقَنْتا لوقی معرّبِ یونانی) : معنای آن به یونانی , خارِ سفید، است و آن باذاورد (= بادآورد فارسی) است که ذکر آن در حرف باء خواهد آمد»؛ «اَنب: به نوشته ابوحنیفه (دینوری) بادنجان است و ما این را در حرف باء ذکر خواهیم کرد»، نکته جالب توجه درباره این مرادف‌ها که شمار آنها بالغ بر ۰۸۲، ۱ می‌شود، این که، گرچه ترجمه نوشته‌های مؤلفان یونانی منبع عمده پزشکی ـ داروشناسی دانشمندان دوره اسلامی بوده است، شمار عناصر واژگانی فارسی الاصل، ۴۵۴ تا، بیش از عناصر یونانی، ۴۲۸ تا، در الجامع است، یعنی به ترتیب ۹۶ر۴۱% و ۵۶ر۳۹% کلِ مذکور. [۲۱] [۲۲] البته ابن بیطار این عناصر فارسی را (همچون دیگر واژه‌های غیرعربی) به صورت معرّبِ کمابیش بد و نادرستی ضبط کرده است (و این تعریب‌ها در نتیجه نادانی ناسخان غالباً مَمسوخ تر گشته است)، به هر حال، از این تعریب‌ها و تعبیرها چنین برمی آید که دانش ابن بیطار از واژگان فارسی[۲۳] بسیار سطحی و محدود بوده است ــ برخلاف نظر رنه باسه که ابن بیطار فارسی و بربری را هم خوب می‌دانست. این گمانِ باسه ظاهراً فقط ناشی از این است که «معانی لفظی دقیقی درمواردی عدید برای نام‌ها و یا مترادف‌های فارسی ذکر کرده است»، مثلاً: «فیلجوش (پیل /فیل گوش) = آذان الفیل، کاو زُبان (گاو زبان) = لسان الثَور، سِبِستان (سَگْپستان) = أطْباء الکَلبَة، فنجلکشت/ بنجنکشت (پَنج انگُشت) = ذو خَمسة أصابع...». مع ذلک، مثال‌های بسیار دیگری نشان می‌دهد که ذکر معانی لفظی واژه‌های فارسی در الجامع معمولاً محدود به نام‌های مرکّبی است که ترکیب آن‌ها برای ابن بیطار یا راویان کمابیش , شفّاف، (آشکار) و روشن بوده است، نام‌های فارسی بسیاری، چه بسیط چه مرکّب، برای مواد گوناگون در الجامع هست که مؤلف از اصل فارسی و یا معنای لفظی آن‌ها ناآگاه مانده است، مثلاً: آذریون ( آذرگون)، اِسْفیداج/ اسفیذاج ( اسپیدآب = سفیدآب)، برنجاسف/ بلنجاسف ( بِرِنجِ اَسب/ اَسپ)، بَرسیاوُشان/ بَرشاوُشان ( پَرِسیاوشان)، سَوْسَن الاَزاد ( سُوسنِ آزاد)، اُسْرُب، تَدرُج، زَیبَق، قَبجْ، به ترتیب معرّبِ سُرب، تَذَرو، جیوه و کَبْک فارسی. در مواردی دیگر، معانی لفظی واژه‌های فارسی جُزئاً یا تماماً نادرست است، مثلاً مَیْبُختَج = «مَطبوخ العِنَب» (در فارسی، مَیْپُخته)، ماهوبذانَه = «القائم بِذاتِه» ! ( ماهو (ب) دانه)، دیودار = «شَجَرالجِنّ» ! ( فارسی دیودار سنسکریت ، لفظاً «درختِ خدا/ الاهی»)، جَمِسْفَرَم = «ریحان سُلیمان» ( جَم اسپَرَم/ اسپَرغَم، لفظاً «گیاه خوشبویِ جَم» (= جمشید)؛ ← معایب کتاب نگارنده کاملاً باور دارد که نمی‌بایست و نمی‌توان با معیارهای گوناگون امروزین درباره سبک و روش و محتوای نوشته‌های علمی پیشینیان داوری و انتقاد کرد؛ مع ذلک، چون چاپی مُنقَّح از الجامع لازم است و در آینده محتملاً کسانی به این کارِ گران خواهند پرداخت، در اینجا شماری از موارد ناروشمندی در الجامع را که سبب ضَیاع وقت و بسا سَردَرگُمی و اشتباه خوانندگان می‌شود، ذکر می‌کنیم. (۱) ذکر مؤلفی واحد با عنوان‌های مختلف، مثلاً: حُنَین بن اسحاق [۲۴] [۲۵] [۲۶] گاهی تصریح نام مؤلف و گاهی اکتفاء به عنوان کتاب او، مثلاً: ابن جَزْلَه [۲۷] / « المِنهاج » (= منهاج البیان ). [۲۸] (۲) ذکر عنوان مأخذ بی ذکر مؤلف آن، که به جز در موارد معروف (مثلاً، القانون (ابن سینا) و الحاوی (محمدبن زکریای رازی)، خواننده امروزی باید به دشواری مؤلف آن را در مراجع دیگر جست وجو کند، مثلاً: کتاب التکمیل [۲۹] [۳۰] مؤلف آن البالِسی، [۳۱] کتاب الیاقوته [۳۲] مؤلف آن، ابوعُمَر محمد بن عبداللّه معروف به «الزّاهد»، تعلیقات یوسف الهادی در الجَماهر ابوریحان بیرونی، [۳۳] (کتاب) التَجرِبَتَین (۱۶۳ بار)، [۳۴] [۳۵] کتاب الطلسمات [۳۶] الطبّ القدیم (چهار بار) [۳۷] [۳۸] (۳) ذکر کتاب‌هایی که چند تن درباره موضوع واحدی نگاشته‌اند، بی ذکر مؤلف آنها، مثلاً الفِلاحة [۳۹] [۴۰] که معلوم نیست منظور کتاب الفلاحة الرومیّة یا کتاب الفلاحة الفارسیّة یا کتاب دیگری است در زمینه کشاورزی. (۴) ابهام در بسیاری از موارد که ابن بیطار مأخذ خود را به صورتِ «بَعضُهُم» (= «دیگری (گفته است)») یا «به زعم بعض دانشمندان ما» ذکر کرده است. (۵) نقل از مؤلفان ناشناس یا کم شناخته شده بسیار، که شاید نزد خودِ او شناخته شده بودند اما اکنون تعیین هویت آنان شاید ناممکن باشد. نام‌هایی هندی نما از این گونه است، که نگارنده نتوانست به مدد مراجع موجود در دسترس خود (مثلاً، ابن ابی اصیبعه، سزگین و تاریخ پزشکی در هند اطلاعی درباره آنان بیابد: اطرا الهندی، [۴۱] اَطهورسُفُس/ اطهورسیفس/ اطهورسقس که ظاهراً کتابی در باره «خواصّ» (= خواص عجیب و نامتعارف بعض مواد) داشته است مانند کتاب الخواصّ ابن زُهْر [۴۲] [۴۳] [۴۴] سندهشار الهندی/ سندهسار ( نُه نقل قول)، [۴۵] [۴۶] العُلهمان/ القلهمان ( هفت نقل قول، [۴۷] . [۴۸] مهراریس ( شش بار)، [۴۹] [۵۰] او هم کتابی در خواصّ، داشته است، [۵۱] ، و مساوس/ مشاوس. [۵۲] محتملاً همه یا بیش‌تر این منقولات از نویسندگان هندی مأخوذ از الحاوی رازی است. ← برسی ادعای مولف دیوسکوریدس (سده اول میلادی)، یکی از مُقتدایان ابن بیطار، در مقدمه خود بر «کتاب الحشائش» به معایب و نقایص کار همروزگاران خود در داروشناسی اشاره کرده و مدعی است که کوشیده تا تألیفِ خودش از آن عیب‌ها و نقیصه‌ها خالی باشد. انتقاد عمده او این است که آنان مواد دارویی را با تجربه و آزمایش شخصی وصف نکرده‌اند، از کارگری (= مؤثّریّت) قوای مواد دارویی سَرسَری گذشته‌اند و با استماع و ضبط روایات و اکاذیبِ اشخاص دچار اشتباهات و تناقض‌های بسیار شده‌اند، اما می‌دانیم که تألیف «الافْضَل دیسقوریدوس» خالی از خرافات و همواره مبتنی بر مشاهده و تجربه و آزمایش شخصی نیست ! به هر تقدیر، ابن بیطار، ظاهراً به تَبَع دیوسکوریدس، در پیشگفتار خود [۵۳] ادعا می‌کند که چیزی از نوشته‌های پیشینیان و مُحدَثان (= متأخّران) نقل نکرده مگر این‌که درستی آن را با مشاهده، «نَظَر» و تجربه شخصِ خود وارسی و تحقیق کرده باشد و در مورد «قُوا و کیفیّات» موادّ دارویی و خوراکی، آنچه را که مخالف «مشاهده حسّ، صواب و تحقیق» بوده به کنار گذاشته است و در این کار نقد و انتقاد، از قدیمی‌ها به خاطر سَبَقشان و از متأخران فقط به دلیل اعتماد دیگران به راستگویی ایشان، خطاپوشی نکرده است. این ادعای ابن بیطار اغراق آمیز و ناصواب است، مثلاً در مورد چیزهایی (جانورانی یا کانی‌هایی) که در دسترس او نبوده، و به ویژه در مورد «خواصّ» (به معنای مذکور در پیش، یعنی خواص جادویی، خُرافی و علماً توجیه ناپذیر و نامجرّب) بسیاری از موادی که از ابن زُهر و مهراریس و شاید دیگران نقل کرده است، خصوصاً که وارسی و استعمال بعض مواد بسی کراهت دارد و سخت دشوار است، مثلاً: اکتحالِ زِبْل (= غایط) تمساح لکّه‌های سفید (روی قَرنیّه) چشم را زایل می‌کند (به نقل از ابن زُهر)؛ بستن قلبِ حُباری ' (= هوبَره) در تکّه‌ای پارچه بر شخصِ بسیارْخواب مانع از خوابیدن او می‌شود (به نقل از شریفِ اِدریسی )؛ اگر صداق (= عقدنامه ازدواج) را بر پوست گوسفندی بنویسند که ذِئب (= گرگ ) او را دریده باشد، هرگز وِفاقی میان زن و شوهر نخواهد بود (به نقل از جاحظ )؛ خوردن گوشت موش سبب فراموشی مفرط می‌شود و گذاشتن آن بر تیغ‌ها و خرده چوب‌ها (که داخل پوست شده) اینها را بیرون می‌آورد (به نقل از «دیگری»، مقاله «فأر»)؛ بَول و خصوصاً بول آدمی که چندی در آوندی مِسین مانده و غلیظ شده باشد برای ازاله «بیاض» و جَرَب چشم سودمند است، [۵۴] خاکستر خفّاش بینایی/ دید را تیز می‌کند (به نقل از «دیگری»)؛ چکانیدن جِرم بِنْت وَرْدان (= سوسک‌های حمّام)، ساییده یا پخته با روغن زیتون، در گوش گوشْدرد را آرام می‌کند (به نقل از دیوسکوریدس)؛ خوردنِ جگر برشته حِمار (= خر) به ناشتا برای مصروعان نیک است. [۵۵] فهرست منابع [ویرایش] (۱) ابن ابی اصیبعه، عیون الانباء فی طبقات الاطباء، چاپ نزار رضا، بیروت (۱۹۶۵). (۲) ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، بولاق ۱۲۹۱، چاپ افست بغداد. (۳) ابوریحان بیرونی، الجماهر فی الجواهر، چاپ یوسف الهادی، تهران ۱۳۷۴ ش. (۴) ابراهیم بن مراد، المصطلح الاعجمی فی کتب الطّب و الصیدلة العربیة، بیروت ۱۹۸۵. (۵) احمدبن محمد غافقی، کتاب فی الادویة المفردة، نسخه خطی نیمه اول کتاب، کتابخانه اوسلر، دانشگاه مک گیل، ش ۷۵۰۸. پانویس [ویرایش] ۱. ↑ ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۱، ص۳، بولاق ۱۲۹۱، چاپ افست بغداد. ۲. ↑ ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۱، ص۲، بولاق ۱۲۹۱، چاپ افست بغداد. ۳. ↑ ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۱، ص۲ـ۳، بولاق ۱۲۹۱، چاپ افست بغداد. ۴. ↑ ابن ابی اصیبعه، عیون الانباء فی طبقات الاطباء، ج۱، ص۶۰۱ـ۶۰۲، چاپ نزار رضا، بیروت (۱۹۶۵). ۵. ↑ ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۱، مقدمة لوکلر، صVIII، بولاق ۱۲۹۱، چاپ افست بغداد. ۶. ↑ ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۱، ص۱۷۲ـ۱۷۳، بولاق ۱۲۹۱، چاپ افست بغداد. ۷. ↑ ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۲، ص۲۳۱، بولاق ۱۲۹۱، چاپ افست بغداد. ۸. ↑ ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۱، ص۲۵، بولاق ۱۲۹۱، چاپ افست بغداد ۹. ↑ ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۲، ص۵۲، بولاق ۱۲۹۱، چاپ افست بغداد. ۱۰. ↑ ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۴، ص۳۷، بولاق ۱۲۹۱، چاپ افست بغداد. ۱۱. ↑ ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۱، ص۱۷۸، بولاق ۱۲۹۱، چاپ افست بغداد. ۱۲. ↑ ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۲، ص۶۶، بولاق ۱۲۹۱، چاپ افست بغداد. ۱۳. ↑ ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۳، ص۲۶، بولاق ۱۲۹۱، چاپ افست بغداد. ۱۴. ↑ ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۴، ص۱۶۹، بولاق ۱۲۹۱، چاپ افست بغداد. ۱۵. ↑ ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۲، ص۲۲۹، مقدمة لوکلر، بولاق ۱۲۹۱، چاپ افست بغداد. ۱۶. ↑ ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، بولاق ۱۲۹۱، ج۱، ص۲۳۱، مقدمة لوکلر، چاپ افست بغداد. ۱۷. ↑ ابن ابی اصیبعه، عیون الانباء فی طبقات الاطباء، ج۱، ص۱۴۱، چاپ نزار رضا، بیروت (۱۹۶۵). ۱۸. ↑ ابن ابی اصیبعه، عیون الانباء فی طبقات الاطباء، ج۱، ص۶۰۱، چاپ نزار رضا، بیروت (۱۹۶۵). ۱۹. ↑ احمدبن محمد غافقی، کتاب فی الادویة المفردة، نسخه خطی نیمه اول کتاب، ص۲۷۸، کتابخانه اوسلر، دانشگاه مک گیل، ش ۷۵۰۸. ۲۰. ↑ ابن ابی اصیبعه، عیون الانباء فی طبقات الاطباء، ج۱، ص۶۰۱، چاپ نزار رضا، بیروت (۱۹۶۵). ۲۱. ↑ ابراهیم بن مراد، المصطلح الاعجمی فی کتب الطّب و الصیدلة العربیة، ج۱، ص۱۷۹، بیروت ۱۹۸۵. ۲۲. ↑ ابراهیم بن مراد، المصطلح الاعجمی فی کتب الطّب و الصیدلة العربیة، ج۱، ص۲۰۷، بیروت ۱۹۸۵. ۲۳. ↑ ابن ابی اصیبعه، عیون الانباء فی طبقات الاطباء، ص۶۰۱، چاپ نزار رضا، بیروت (۱۹۶۵) ۲۴. ↑ ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۱، ص۱۸، بولاق ۱۲۹۱، چاپ افست بغداد. ۲۵. ↑ ابن اسحاق ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۴، ص۸۹، بولاق ۱۲۹۱، چاپ افست بغداد. ۲۶. ↑ ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۴، ص۶۵، بولاق ۱۲۹۱، چاپ افست بغداد. ۲۷. ↑ ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۲، ص۴۰، بولاق ۱۲۹۱، چاپ افست بغداد. ۲۸. ↑ ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۱، ص۷، بولاق ۱۲۹۱، چاپ افست بغداد. ۲۹. ↑ ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۳، ص۳۶، بولاق ۱۲۹۱، چاپ افست بغداد. ۳۰. ↑ ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۱، ص۴۰، بولاق ۱۲۹۱، چاپ افست بغداد. ۳۱. ↑ ابن ابی اصیبعه، عیون الانباء فی طبقات الاطباء، ص۵۴۵، چاپ نزار رضا، بیروت (۱۹۶۵). ۳۲. ↑ ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۳، ص۱۴۳، بولاق ۱۲۹۱، چاپ افست بغداد. ۳۳. ↑ ابوریحان بیرونی، الجماهر فی الجواهر، ص۱۹۴، چاپ یوسف الهادی، تهران ۱۳۷۴ ش. ۳۴. ↑ ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۱، ص۹۲، بولاق ۱۲۹۱، چاپ افست بغداد. ۳۵. ↑ ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۲، ص۶۰، بولاق ۱۲۹۱، چاپ افست بغداد. ۳۶. ↑ ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۱، ص۱۷۸، بولاق ۱۲۹۱، چاپ افست بغداد. ۳۷. ↑ ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۲، ص۶۶، بولاق ۱۲۹۱، چاپ افست بغداد. ۳۸. ↑ ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۴، ص۱۶۹، بولاق ۱۲۹۱، چاپ افست بغداد. ۳۹. ↑ ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۳، ص۵، بولاق ۱۲۹۱، چاپ افست بغداد. ۴۰. ↑ ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۴، ص۹، بولاق ۱۲۹۱، چاپ افست بغداد. ۴۱. ↑ ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۴، ص۹۸، بولاق ۱۲۹۱، چاپ افست بغداد. ۴۲. ↑ ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۱، ص۶۵، بولاق ۱۲۹۱، چاپ افست بغداد. ۴۳. ↑ ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۲، ص۳۵، بولاق ۱۲۹۱، چاپ افست بغداد. ۴۴. ↑ ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۳، ص۲۸، بولاق ۱۲۹۱، چاپ افست بغداد. ۴۵. ↑ ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۱، ص۱۸، ولاق ۱۲۹۱، چاپ افست بغداد. ۴۶. ↑ ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۴، ص۱۲۶، بولاق ۱۲۹۱، چاپ افست بغداد. ۴۷. ↑ ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۱، ص۱۰۱، ولاق ۱۲۹۱، چاپ افست بغداد ۴۸. ↑ ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۴، ص۱۶۹، بولاق ۱۲۹۱، چاپ افست بغداد. ۴۹. ↑ ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۲، ص۶۹، بولاق ۱۲۹۱، چاپ افست بغداد. ۵۰. ↑ ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۳، ص۶۴، بولاق ۱۲۹۱، چاپ افست بغداد. ۵۱. ↑ ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۱، ص۴۷، بولاق ۱۲۹۱، چاپ افست بغداد. ۵۲. ↑ ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۴، ص۵۹، بولاق ۱۲۹۱، چاپ افست بغداد. ۵۳. ↑ ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۱، ص۲ـ۳، بولاق ۱۲۹۱، چاپ افست بغداد. ۵۴. ↑ ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۱، ص۱۲۹، بولاق ۱۲۹۱، چاپ افست بغداد. ۵۵. ↑ ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، ج۲، ص۳۵، بولاق ۱۲۹۱، چاپ افست بغداد. منبع [ویرایش] دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «الجامع لِمفردات الادویة و الاغذیة»، شماره۴۳۸۶. رده‌های این صفحه : کتاب شناسی | گیاه شناسی
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.