خان
نویسه گردانی:
ḴAN
خان. (در اسلحه). شیارهای موازی دودی در داخل لوله برخی تفنگها و دیگر جنگافزارها که باعث میشود گلوله با چرخش حول محور حرکت خود از لوله خارج شود. خان با ایجاد حرکت چرخشی در گلوله باعث پایداری ژیروسکوپی گلوله و افزایش دقت تیراندازی میشود. درگیری خان با نوارهای پیشران پرتابهها باعث چرخش پرتابه میشود.خان دو نوع چپ گرد و راست گرد دارد. کار افزودن خان به لوله سلاحها یا دیگر لولهها را «خانکِشی» میگویند. پارسی ویکی
واژه های همانند
۶۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه
خان بالیغ. (اِخ ) ضبط دیگر خان بالغ است . رجوع به خان بالغ شود.
خان بالیق . (اِخ ) ضبط دیگر خان بالغ است . رجوع به خان بالغ شود.
خان احمدی . [ اَ م َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان خنج بخش مرکزی شهرستان لار، واقع در 102 هزارگزی باختری لار. این دهستان در کنار راه عمو...
خان ارمان . [ اِ ] (اِخ ) قسمت خاک سرحد بین ایران و توران . (لغت شاهنامه ٔ ولف ) ۞ .
خان ازبک . [ ن ِ اُ ب َ ] (اِخ ) یکی از پادشاهان ازبک است که در اواخر عمر سلطان ابوسعید بهادر از آلوس اردوی طلایی قصد حمله بمملکت او کرد و ا...
خان اعظم . [ ن ِ اَ ظَ ] (اِخ ) شمس الدین محمد اتگه از شعرای هندی است . صبح گلشن او را چنین یاد می کند. شمس الدین محمد اتگه متخلص به خان ...
خان اعظم . [ ن ِ اَ ظَ ] (اِخ ) میرزا عزیز کوکه خلف شمس الدین محمد اتگه است . صبح گلشن درباره ٔ او آرد:او مردی دیندار، تقوی شعار، معدلت دثار و ...
خان احمد. [ ن ِ اَ م َ ] (اِخ ) نام گردنه ای است در غرب ایران و بنام زینوئی خان احمد معروف است (زینوئی بمعنی گردنه میباشد) و خط سرحدی غر...
خان آپان . [ ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کان آبها ۞ . (ازفرهنگ ایران باستان تألیف پورداود ص 69). معدن آبها.
خان احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن هلوخان . وی پسر هلوخان اردلان است . احمدخان از عهد صباوت در ظل تربیت شاه عباس اول پرورده شد و چون بسن تم...