اجازه ویرایش برای همه اعضا

خان

نویسه گردانی: ḴAN
خان. (در اسلحه). شیارهای موازی دودی در داخل لوله برخی تفنگ‌ها و دیگر جنگ‌افزارها که باعث می‌شود گلوله با چرخش حول محور حرکت خود از لوله خارج شود. خان با ایجاد حرکت چرخشی در گلوله باعث پایداری ژیروسکوپی گلوله و افزایش دقت تیراندازی می‌شود. درگیری خان با نوارهای پیش‌ران پرتابه‌ها باعث چرخش پرتابه می‌شود.خان دو نوع چپ گرد و راست گرد دارد. کار افزودن خان به لوله سلاح‌ها یا دیگر لوله‌ها را «خان‌کِشی» می‌گویند. پارسی ویکی
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۲۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۱ ثانیه
خان اندبیل . [ اَ دَ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان بخش مرکزی شهرستان هروآباد. شمالاً و غرباً محدود ببخش سنجبد و شرقاً بشهرستان طالش و جنوباً ببخ...
خان ایلچی . (اِخ ) ابراهیم . یکی از خطاطان بزرگ اسلام است . وی بسال 990 هَ . ق . در قم زاده شد و به استانبول نزد سلطان مرادخان رفت . خط نس...
اﷲوردی خان . [ اَل ْ لاه وِ ] (اِخ ) کرد. حاکم قوچان در عهد نادرشاه افشار. رجوع به مجمل التواریخ گلستانه ص 107 شود.
اﷲوردی خان . [ اَل ْ لاه وِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد، و در 6هزارگزی جنوب بجنورد، سر راه شوسه ٔ عمومی بجنو...
المجنه خان .[ ] (اِخ ) ابن ترک بن یافث بن نوح . از اجداد تاتار ومغول و از پادشاهان ترک بود که پس از پدر بسلطنت رسید. وی پادشاهی عادل بود ...
ارسلان خان . [ اَ س َ ] (اِخ ) ابن علی . رجوع به ارسلان خان اول شود.
ارسلان خان . [ اَ س َ ](اِخ ) ابومنصور الاصم ّ. رجوع به ارسلان خان اول شود.
ارسلان خان .[ اَ س َ ] (اِخ ) أصم . رجوع به ارسلان خان اول شود.
ارسلان خان . [ اَ س َ ] (اِخ ) اول ایلکی . ابن علی مکنی به ابوالمنتصر، هفتمین از ایلک خانیّه ٔ ترکستان و او پس از شرف الدین طغان بن علی بحک...
ارسلان خان . [ اَ س َ ] (اِخ ) ثالث محمودبن سلیمان ، از ایلک خانیه ٔ سمت مغرب که پس از خضرخان ثانی بحکومت رسید. (طبقات سلاطین اسلام ص 122...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.