رود
نویسه گردانی:
RWD
رود /rud/ (اسم) [قدیمی] فرزند پسر یا دختر: ◻︎ زهی دولت مادر روزگار / که رودی چنین پرورد در کنار (سعدی۱: ۴۰)، ◻︎ خواهی که برنخیزدت از دیده رود خون / دل در وفای صحبت «رود» کسان مبند (حافظ: ۳۶۲). فرهنگ فارسی عمید
واژه های همانند
۲۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
کرزان رود. [ ] (اِخ ) از توابع رود اور است در کنار الوندکوه . (از نزهةالقلوب چ دبیرسیاقی ص 82). از بلوکات ولایت تویسرکان است . 18 قریه و 60...
قسطین رود. [ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان رودبار بخش معلم کلایه ٔ شهرستان قزوین واقع در 18 هزارگزی باختر معلم کلایه و 42 هزارگزی راه شوسه . موقعج...
کاشان رود. (اِخ ) در جنوب مروالرود.
صالح رود. [ ل ِ ] (اِخ ) رودی است در شمال جزیره ٔ بوبیان که به خلیج فارس (حور عبداﷲ) ریزد.
گاوه رود. [ وَ ] (اِخ ) مغرب همدان . رجوع به گاو رود و دیاله شود.
گرگان رود. [ گ ُ ] (اِخ ) از بلوکات طوالش گیلان . عده ٔ قری 26، مساحت 15 فرسخ و مرکز بازار گرگانرود است . حد شمالی آستارا و بحر خزر، شرقی بحر خ...
گرگان رود. [ گ ُ ] (اِخ ) از جبال آلاداغ در حدود بجنورد سرچشمه گرفته به سمت مغرب جاری است و شعبات متعددی مانند جاجرم و پشت بسطام ضمیمه ...
گنداب رود. [ گ َ ] (اِخ ) نام یکی از رودخانه های مازندران . (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 24).
گومان رود. (اِخ ) از شعبه های مهم رود آجی چای تبریز یا تلخ رود است . (جغرافیایی طبیعی کیهان ص 82).