ارباب حاجت
نویسه گردانی:
ʼRBAB ḤAJT
ارباب حاجت. (ا. مر.). دارندگان، صاحبان حاجت. حاجتمندان. صاحب نیاز و احتیاج. محتاج. نیازمند. مضطر. نیازومند. تُلَنگی. حاجتومند. اگر کشور خدای کامرانست وگر درویش حاجتمندِ نانست. سعدی. فقیر. بی چیز. مُقل. درویش. بی نوا: زمانه بِربود از من هر آنچه بود مرا بجز که مِحنَتِ من نزد من همی پاید.
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.