ور
نویسه گردانی:
WR
وَر. (ا. پهلو.) (پهلوی: وَر var؛ اوستایی: ورنگه varangh) یا پَساخت (pasâxt) یا آزمایش ایزدی یا داوری ایزدی آزمونهایی بود در دین مزدیسنا که از سوی داوران برای اثبات راستگویی یا حقانیت کسی برگزیده و به اجرا گذاشته میشد. ور تنها ویژهٔ ایرانیان نبوده و در اروپا نیز تا سدههای میانه رواج داشتهاست. گذر سیاوش از آتش، اثر رضای مصور، کتابخانه ملی روسیه در سن پترزبورگ محتویات ۱ در ایران باستان ۲ در اروپا ۳ منابع ۴ پیوند به بیرون در ایران باستان در ایران باستان ور بر دو گونه بودهاست، ور سرد و ور گرم. ور گرم یا ور آتش قسمی از قضاوت بود که از آتش یا فلز گداخته، راه رفتن بر روی آتش یا فرو بردن دست در آب یا روغن جوش مدد میگرفت. برای نمونه گذر سیاوش و ریختن فلز گداخته بر سینهٔ آذرپاد مهرسپندان برای اثبات ادعا، گونههایی از ور گرم بودهاند. ور سرد یا ور آب نیز عبارت از غوطه ور شدن در آب و خفه شدن و نوشیدن زهر و چون آن است. در بیشتر موارد آب را با موادی چون گوگرد یا خاکه زر مخلوط کرده و به شخص میخوراندند. خوراندن آبِ گوگرد (اوستایی: Soakenta Vant) به واژگان سوگند تبدیل شده و امروزه در زبان فارسی سوگند را با فعل خوردن به کار میبرند. به علت جایگاه مهم آتش در ایران باستان، ور گرم را برای بزرگان جامعه و متولیان دین به کار میبردهاند.[۱][۲][۳][۴] در رشنیشت دربارهٔ ور آتش، ور روغن و ور شیرهٔ گیاهان مطالبی آمدهاست. این یشت دربارهٔ ایزد رشن یا رشنو است که ایزد سوگند یا آزمایش ایزدی بودهاست. چند بند اول آن شامل درخواست از رشن برای حاضر شدن در هنگام برگزاری ور است.[۵][۶] در یشت دوازدهم (بند سوم) از انجمن داورانِ ور یا اوروَثا (urvaθâ) و سرپرست این انجمن تکئشه (tkaeša) یاد شدهاست، که سرپرست احتمالاً کار فراهم کردن آلات و ادوات آزمون را به عهده داشتهاست.[۷] در برخی متنهای زرتشتی از جمله گزیدههای زاتسپرم (فصل بیست و سوم) به گذر زرتشت از دو ورِ گرم و یکور سرد اشاره شدهاست: نخست گذر از آتش بود که او سه گام را به نماد نیکی در گفتار و کردار و پندار در آتش سوزان برداشت و آسیبی ندید، دوم فلز گداخته بر سینهاش ریختند که یخ بست و سوم آنکه شکمش را دریدند و دستی بر شکمش کشیده و زخم را بهبود داد.[۳] در اروپا آزمون گذر از گاوآهنِ گداخته؛ در این نقشبرجسته در کلیسای بامبرگ کونیگونده همسر هاینریش دوم امپراتور مقدس روم که به زنا متهمشده بود برای اثبات بیگناهی بر روی گاوآهن داغ گام برمیدارد. اثر مربوط به ۱۰۱۰ میلادی ور در میان مسیحیان اروپایی نیز رواج داشتهاست و بدان آزمون دشوار (انگلیسی: Ordeal) میگفتند. این آزمون برای نشان دادن گناهکاری یا بیگناهی کسی انجام میشد. اگر در روند این آزمون دردناک شخص زخمی میشد یا پس از آزمون زخمش به تندی بهبود مییافت او را بیگناه میشمردند. این آزمون از یونانیهای باستان به روم رسید و در تمام اروپا گسترش پیدا کرد، مثلاً در انگلستان میان آنگلوساکسونها رواج داشتهاست. این آزمون برای نجیبزادگان توسط آتش همانند راه رفتن روی آهن گداخته و مردمان فروطبقهتر با آب انجام میشد. شیوهٔ دیگری از این آزمون که با گسترش مسیحیت در اروپا انجام میشده آزمون صلیب بودهاست. در این شیوه دو صاحب ادعا روبهروی یکدیگر میایستادند و دستهایشان را همانند چلیپا میگشودند، نخستین کسی که دستش میافتاد گناهکار شمرده میشد. با گذشت زمان این آزمون به مبارزهٔ دوئل تبدیل شد.[۱] در سال ۱۲۱۵ پاپ اینوسنت سوم، بر ضد چنین آزمونهای دشواری فتوا صادر کرده و گرفتن هرگونه تبرک برای انجام آزمون آب جوش، آهن گداخته یا دوئل را از طرف کلیسا قدغن اعلام کرد. روی هم رفته انجام آزمونها در قرون چهارده و پانزده میلادی رفته رفته منسوخ شد، به جز گونهای از آن که در دادگاههای مجازات جادوگران اعمال میشد و عبارت بود از آزمون آب سرد (صندلی غوطه، انگلیسی: Ducking stools) که تا قرون شانزده و هفده تا چندی برجا ماند.[۸] در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ ور موجود است. منابع سمیه رمضان ماهی؛ سیدمحمد فدوی (بهار ۱۳۹۰). حسن بلخاری. «تجلی آیین ور در نگاره گذر سیاوش از آتش». نشریهٔ هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی. ۲ (۴۱): ۵۴–۵۶. سعید وزیری (اردیبهشت ۱۳۷۵). «ور-ورنگه». رشد معلم (۱۱۸): ۵۳–۵۴ – به واسطهٔ نورمگز. سعید زاویه؛ آمنه صافیتبار (بهار ۱۳۹۲). «بررسی آیینهای اساطیری «داوری ایزدی» در ایران باستان». فصلنامهٔ ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی (۳۰): ۶۷–۷۰ – به واسطهٔ نورمگز. «واژه یاب-سوگند». دریافتشده در ۲۰۱۹-۰۵-۰۱. حسن حیدری؛ محدثه قاسم پور (تابستان ۱۳۹۲). «پیمانشکنی و گونههای آن در شاهنامه و متون مزداپرستی». پژوهشهای اخلاقی. سوم (۴): ۷۸ – به واسطهٔ نورمگز. زهره سرشناس؛ مریم رشنو (بهار و تابستان ۱۳۹۶). «ایزد رشن و جایگاه او در دین زرتشتی». زبان شناخت. هشتم (۱): ۱۱۱ – به واسطهٔ نورمگز. «رشن یشت-یشت دوازدهم». بایگانیشده از اصلی در ۳ آوریل ۲۰۱۹. دریافتشده در ۲۰۱۹-۰۵-۰۱. "Ordeals". Retrieved 2018-12-18. پیوند به بیرون کتابخانه ملی روسیه (به انگلیسی) نبو مَزدَیَسنا تاریخ زرتشت • گشتاسب • پارسیان هند • زرتشتیان ایران • دبیرستان فیروز بهرام • دبیرستان انوشیروان دادگر • مزدیسنا در نیشابور مفاهیم فروهراهورامزدا • ایزدان • اهریمن • امشاسپندان • سوشیانس • هوشیدر • زروان • اشه • هوم • مغ • دیوها • اردویسور اناهید • فَروَهَر • هوشیدرماه • آتش • پل چینود • فرشگرد • توحید • موبد • سپنتا مینیو • معجزه • ظهور • گروتمان • ماهپایه • روشنی بیپایان • فلسفه زرتشت • وهومن • اشه وهیشته • شهریور • سپندارمذ • هوروتات • اَمُرداد • آثروانان • آتش بهرام نیروهای شر اهریمن • انگره مینیو • دیو • دروج • اپوش • جهی • اکومن • دیو آز • ایندرا • اشموغ • استویداد • پریمتی • دیوهای کماله • ساوول • ترومت • اودگدیو • ورندیو • چشمکدیو • پنیدیو • میتوخت • ویزرشدیو • ناگهیس افراد مهم گشتاسبشاه • کرتیر • تنسر • پاول پارسی • فهرست موبدان • آذرباد مهراسپندان • بابک خرمدین • فرهنگِ مِهر • جاماسپ • دستور داراب پالن • دستور دهالا • پشوتنجی دوسابایی مارکار • مزدک • ارداویراف • زرتشت بهرام پژدو • مازیار • اردشیر بابکان • شاپور دوم • انوشیروان • ارباب کیخسرو • بهرام گور آنکلساریا • مانکجی لیمجی هاتریا • ماهداد • زوبین مهتا • جمشیدجی نوشروانجی تاتا • مهربابا • رستم شهزادی • جهانگیر اوشیدری • رستم گیو • اسفندیار یگانگی • اردشیر یگانگی • فرنگیس یگانگی • میرزا سروش لهراسب • بوذرجمهر مهر آیینها و مکانهای مقدس نماز • جشنها • خویدوده • گاهنبار • سدرهپوشی • آیینهای طهارت • درون • برسم • کستی • ور • گاهشماری زرتشتی • کعبه زرتشت • آتشکدهها • استودان • برج خاموشان • چکچک • پیوکانی • زادروز زرتشت • درگذشت زرتشت • زایش زرتشت • بدرود با گذشتگان • سیروزه • ارجگذاری به روان جاویدان • نیایشگاه آدریان • آتشکده نوبهار • آتشکده کرکویه • آذر برزینمهر (آتشکده کشمر) • آتشکده آذرفرنبغ • آتشکده آذرگشنسب • آفرینگان • برشنوم • موسیقی زرتشتی • بردگوری • کوشک ورجاوند • آتشکده یزد • دریاچه فرزدان • سرو کشمر • دشتانستان • قلعه آتشگاه نوشتههای دینی اَوستا • گاهان • هفت هات • خردهاوستا • بندهشن • دینکرد • جاماسپی • زادسپرم • شایست نشایست • زند • پازند • مینوی خرد • ارداویرافنامه • ویرازگان • دادستان دینی • آفرینگان • یشت • ماتیکان گجستک ابالیش • ادبیات پهلوی • دبستان مذاهب • دینکردنامه اوستاشناسان اوستاشناسی • ابراهیم پورداوود • مری بویس • گلدنر • دارمستتر • دالا • اشپیگل • بنونیست • انکتیل دوپرون • ویندیشمن • هارله • هوگ • پییر لکوک • گراردو نیولی • جلیل دوستخواه • رشید شهمردان مکانهای اساطیری فراخکرت • مازندران • هرابرزیتی • رود دایتی • ایریانم وَئِجه • چیچست • آذربایجان • سیستان • دریاچه هامون • نیشابور • دماوند • کنگدژ • چکچک • سوور • کاشمر شخصیتها لهراسب • گشتاسبشاه • جاماسب • فرشوشتر • مشی و مشیانه • آرش شواتیر • فراهیم • ویونگهان • تهمورث • هوشنگ • ییمه • اسفندیار • پشوتن • بندو • گرهمه • ارجاسب • توربراتور • زریر • آبتین (آتبین) • پوروچیستا • اردت فذری جانوران مرتبط خرفستر • گاو سریشوک • سیمرغ • خر سه پا • اژدها • چلپاسه • کمک • کرشفت • چمروش اشیا مرتبط مارغن • کستی • گمیز ردهرده ردهها: ور تاریخ حقوقم زدیسنا محاکمه جادوگران این صفحه آخرینبار در ۲۲ نوامبر ۲۰۱۹ ساعت ۱۵:۲۹ ویرایش شدهاست.
واژه های همانند
۹۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
ور. [ وَ ] (اِ) سبق و تخته ٔ اطفال که معلمان بدان تعلیم دهند چنانکه فلانی فلان چیز ور میدهد؛ یعنی تعلیم میدهدو درس میگوید. (آنندراج ) (بره...
ور. [ وِ ] (اِ) پرگویی . گفتار بیهوده . سخن بیهوده . سخن بیفایده .- ور زدن ؛ در تداول ، پرگویی کردن . حرفهای بیهوده گفتن .
ور. [ وَرر ] (ع اِ) برسوی ران . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). وَرِک . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || ارزانی و فراخ سالی . (م...
طنین: چو تیر از زه بخواهد تافتن سر- پدید آیددر آهنگ کمان ور (ویس و رامین)؛ وز، آوای بِز (=زنبور)،وزوز
ور. ( ~.) 1 - (حر.) حرف شرط ، مخفف و اگر. 2 - ( اِ.) طرف ، جانب . 3 - پسوندی است که به اسم می پیوندد و دارندگی را می رساند:بارور، تاج ور، کینه ور. 4 -...
ور و ور. [ وِرْرُ وِ ] (اِ) پرحرفی . سخنان پوچ و بیهوده . در تداول ، پی درپی سخن گفتن . حرف زدن . تلقین و تکرار. پرحرفی :ضرب المثلی در مقام اس...
وور وور. (ص ) بیشمار و کثیر و انبوه و غلبه .- ایل وور وور ؛ گروه بیشمار: مثل ایل وور وور ریختند و غارت و چپاول کردند.
دور و ور. [ دَ رُ وَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ، ق مرکب ، از اتباع ) دور وبر. اطراف . (یادداشت مؤلف ). رجوع به دوروبر شود.
دیزج ور. [ زَ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مواضعخان بخش ورزقان شهرستان اهر با 43 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
وور و وور. [ وو رُ / وورْ رُ ] (ق ) (در تداول ) متصل . پیاپی . پی درپی . پشت سرهم . یک ریز. یک بند.