حرم
نویسه گردانی:
ḤRM
حرم /haram/ معنی ۱. گرداگرد مزار امامان یا اماکن مقدس. ۲. قسمتی از خانۀ اعیان که تحت حمایت مرد بوده است و اهل و عیال وی در آن اقامت داشتند؛ اندرونی؛ حرمسرا. ۳. [مجاز] همسر یا دختران مرد که در اندرونی زندگی میکنند. ۴. [قدیمی، مجاز] کعبه. فرهنگ فارسی عمید مترادف و متضاد ۱. مرقد، ضریح، آرامگاه، بقعه، زیارتگاه، زیارت، مزار ۲. حرمخانه، حرمسرا، شبستان، مشکو ۳. معبد، عبادتگاه، مکان مقدس، کعبه ۴. پناهگاه، مامن، ملجأ،فرزند، اهل و عیال ۵. پردگیان، پرده نشینان ۶. پیرامون، گرداگرد
واژه های همانند
۴۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
حرم . [ ح ُ ] (ع مص ) ناروا شدن . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). حرمت . حرام گردیدن بر.
حرم . [ ح َ رِ ] (ع مص ) حرمان . (معجم البلدان ).
حرم . [ ح ُ / ح ِ ] (ع اِ) احرام به حج . (منتهی الارب ). || حیض . || اهل و عیال مرد.حرمة. || حرمت که حفاظت آن واجب دانند.
حرم . [ ح ُ رُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ حَرام . (ترجمان عادل بن علی ).- اَشْهُرِ حرم ؛ چهار ماه رجب وذوالقعده و ذوالحجة و محرم که جنگ در آن چهار م...
حرم . [ ح َ رَ ] (ع اِ) پردگیان : با خادمی ده از خواص که روا بودی که حرم را دیدندی . (تاریخ بیهقی ص 402). سرائیان بجمله آنجا آمدند و غلا...
حرم . [ ح ُ رَ ] (ع اِ) ج ِ حُرمة.
حرم . [ ح ِ ] (ع ص ) حرام . || نادر. ج ، احرام . || مرد مُحْرِم . (منتهی الارب ). || واجب وقُرِی ٔ «و حرم علی قریة اهلکناها انهم لایرجعون ...
حرم . [ ح َ رَ ] (اِخ ) گرداگرد مکه . (محمودبن عمر ربنجنی ) (دهار). گرداگرد خانه . پیرامن کعبه . گرداگرد کعبه و مکه . (منتهی الارب ). حرم خدای . ...
حرم . [ ح َرِ ] (اِخ ) نام وادیی به یمامة که نخل و زرع دارد. ابوزیاد گوید: فلج من افلاج یمامة. (معجم البلدان ).
حرم . [ ح ِ ] (اِخ ) نام وادیی که به بطن اللیث منتهی شود در یمن . (معجم البلدان ).