رقم
نویسه گردانی:
RQM
رقم /raqam/ ۱. (ریاضی) هریک از علاماتی که برای نمایاندن اعداد به کار میرود، مانند ارقام فارسی و عربی (۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸، ۹، و ۱۰) و ارقام لاتینی (۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸، ۹، و ۱۰)؛ عدد. ۲. [قدیمی] خط؛ نوشته. ۳. [قدیمی] نشان. ۴. [قدیمی] پیکره. ۵. [قدیمی] کتابت. ⟨ رقم زدن: (مصدر متعدی) ۱. نوشتن. ۲. نقاشی کردن. ۳. [مجاز] مقدّر کردن. فرهنگ فارسی عمید
واژه های همانند
۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
رقم زنی . [ رَ ق َ زَ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل رقم زن . نویسندگی . کتابت . || نقاشی . رسامی . (فرهنگ فارسی معین ).
رقم کار. [ رَ ق َ ] (ص مرکب ) کسی که پیشه اش رقم زدن و نشان کردن حروف و علامت است . || نویسنده . محرر. (آنندراج ). نویسنده . کاتب . (فرهنگ...
رقم کاری . [ رَ ق َ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل رقم کار. علامت گذاری حروف . || نویسندگی . کتابت . || محاسبه . || حکاکی . (فرهنگ فارسی معین ). ر...
رقم آموز. [ رَ ق َ ] (نف مرکب ) رقم آموزنده . آنکه نوشتن آموزد. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به رقم در معانی متداول آن در فارسی شود.
رقم پذیر. [ رَ ق َ پ َ ] (نف مرکب ) که پذیرای رقم شود. که قبول رقم کند. که قابلیت رقم پذیری دارد. رجوع به رقم در معانی متداول در فارسی ...
رقم زدن . [ رَ ق َ زَ دَ ] (مص مرکب ) نوشتن . نگاشتن . نقش کردن . (یادداشت مؤلف ). تحریر کردن : بخرد جامه ٔ بسیار به تخت و چو خریدنام زوار زن...
رقم نویس . [ رَ ق َ ن ِ ] (نف مرکب ) رقم نویسنده . مطلق نویسنده یا کاتب فرمان و حساب و اعداد و جز آن و از مناصب درباری بوده است : آنچه را...
محنت رقم . [ م ِ ن َ رَ ق َ ] (ص مرکب ) نوشته و رقمی قرین اندوه و غم و ملال . نوشته ای مشعر بر غم و اندوه .- قلم محنت رقم ؛ کلکی که مطالب...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
رقم کردن . [ رَ ق َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نوشتن . (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ). ترقیم . (تاج المصادر بیهقی ) : ترا جانت نامه است و کردار خطبه ...