باور
نویسه گردانی:
BAWR
باور /bāvar/ ۱. یقین؛ اعتقاد. ۲. عقیده. ⟨ باور داشتن: (مصدر متعدی) ۱. باور کردن. ۲. سخن کسی را راست و درست پنداشتن. فرهنگ فارسی عمید مترادف و متضاد ۱. اعتقاد، ایقان، ایمان، عقیده ۲. باورداشت، برداشت ۳. پذیرش، قبول ۴. زعم، گمان فعل بن گذشته: باور کرد بن حال: باور کن
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
باور کردنی . [ وَ ک َ دَ ] (ص لیاقت ) قبول کردنی . پذیرفتنی . درخور باور. درخور قبول . که باور توان کرد. که توان پذیرفت : باور کردنی نیست که ...
باور افتادن . [ وَ اُ دَ ] (مص مرکب ) باور افتادن کسی را؛ مورد قبول قرار گرفتن او. پذیرفته شدن . باور آمدن : تو و دوری ز غیر استغفر اﷲ از محال...
دوازده
اثنی عشر دایره کامل است. نظم کیهانی. به صورت 3×4 هم نظم دنیوی است و هم معنوی هم باطنی است و هم ظاهری. دوازده نشانه ی منطقه البروج و ماه های سا...