بذله گو
نویسه گردانی:
BḎLH GW
بذله گو. {بَ ذ لِ} (ا. و ص. مر.). مرغوب سخن. گزیده گوی. خوش طبع و لطیفه گو. (ناظم الاطباء). ظریف و خوش صحبت. (آنندراج ) (ناظم الاطباء): بذله گوی. شوخی کن. لاغ گو. (فرهنگ فارسی معین ).شوخ. مَزّاح. (یادداشت مؤلف ) : مرغان باغ قافیه سنجند و بذله گوی تا خواجه می خورد بغزلهای پهلوی. حافظ. نکته دانی بذله گو چون حافظ شیرین سخن بخشش آموزی جهان افروز چون حاجی قوام. حافظ. خانه بی تشویش و ساقی یار و مطرب بذله گو موسم عیش است و دور ساغر و عهد شباب. حافظ. گرم مهر و نرم چهر و زودصلح و دیرجنگ تازه روی و عشوه جوی و بذله گوی و نکته یاب. قاآنی.
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.