اجازه ویرایش برای همه اعضا

گه و بی گه

نویسه گردانی: GH W BY GH
گه و بی گه. {گَ و گَ}. (ق. مر.). اختصار گاه و بیگاه. نیز نک. گاه و بیگاه +++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++ گاه و بیگاه . [ هَُ ] (ق مرکب ) وقت و بیوقت . گاه و بیگه . پیوسته . دایم . همواره : جز راست مگوی گاه و بیگاه تا حاجت نایدت به سوکند. ناصرخسرو. براینسان بود یک هفته شهنشاه بشادی و برامش گاه و بیگاه . (ویس و رامین ). من ز خدمت دمی نیاسودم گاه و بیگاه در سفر بودم . سعدی (گلستان ). حافظ چه نالی گر وصل خواهی خون بایدت خورد در گاه و بیگاه . حافظ.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.