نگین سلیمان
نویسه گردانی:
NGYN SLYMAN
نگین سلیمان. [ ن ِ سُ] (اِخ). نگین یا مُهر ِ سلیمان. انگشتری سلیمان. در ادب فارسی گاه منظور از نگین مُهر و خاتَم پیامبری به ویژه خاتم سلیمان نبی است: محمد رسول خدای است زی ما همین بوده نقش نگین محمد. ناصرخسرو. +++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++ نزد کلیمیان منظور مُهر سلیمان (ستاره داوود) مشهور به خاتم سلیمان یا انگشتر سلیمان است و گویند اسم اعظم الهی بر آن نقش بود و قدرت سلطنت و سلطهٔ سلیمان بر انس و جن از آن بود. ++++++++++++++++++++ +++++++++++++++++++++++++++++ من آن نگین سلیمان به هیچ نستانم که گاه گاه بَر او دَست اهرمن باشَد حافظ ++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++ نگین به معنای انگشتری و مهر پادشاهان هم هست. (ناظم الاطباء). انگشتری به حکم اِطلاق جزء بر کل. رجوع شود به انگشتر سلیمان در همین لغتنامه. خاتم شاهی. خاتم سلطنت. انگشتری سلطنت. علامت پادشاهی و فرمان روائی: ز ترکان یکی نام او ساوه شاه بیامد که جوید نگین و کلاه. فردوسی .
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
سلیمان نگین . [ س ُ ل َ / ل ِ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) چون نگین سلیمان . آنکه نگین او چون نگین سلیمان باشد. کنایه از قدرت بسیار : سیمرغ دولت ...