فقره
نویسه گردانی:
FQRH
فقره /faqare/ معنی ۱. واحد شمارش یک عمل، رویداد، موضوع، یا امثال آن. ۲. مرتبه؛ دفعه. ۳. بند؛ ماده. ۴. موضوع. ۵. (پزشکی) [قدیمی] هریک از مهرههای ستون فقرات؛ مهرۀ پشت. فرهنگ فارسی عمید. //////////////// بر فقره سخنش کرده آفرین در نقلهای نوحه او شاه ذوالفقار. //////////////////////// محتشم کاشانی ///////////////// مترادف و متضاد ۱. باب، فصل، مبحث ۲. بابت، خصوص ۳. امر، مسئله، موضوع ۴. بند، قطعه ۵. حادثه، واقعه
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
فقرة. [ ف َ /ف ِ رَ ] (ع اِ) استخوان پشت از مهره ٔ دوش تا بن دنب . ج ، فِقَر، فِقْران ، فِقِران . (منتهی الارب ). فقارة. (اقرب الموارد). رجوع ب...
فقرة. [ ف ِ رَ ] (ع اِ) از نثر مانند بیت شعر است ، مانند عبارات : قل اءَعوذ برب ّ الفلق ، من شرّ ما خلق . ۞ (از اقرب الموارد). || کلمه ٔ آخر ...
فقرة. [ ف ُ رَ ] (ع اِ) کنده و کاویده . (منتهی الارب ). حفره . (اقرب الموارد). || نزدیک . (منتهی الارب ). نزدیکی . (اقرب الموارد). || شکاف ...
فغرة. [ ف ُ رَ ] (ع اِ) دهانه ٔوادی . ج ، فُغَر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
فغرة. [ ف َ رَ ] (ع اِ) اول وقت طلوع ثریا. (منتهی الارب ). و آن در زمستان است . (از اقرب الموارد).