بابا
نویسه گردانی:
BABA
بابا /bābā/ (ا.). ۱. پدر: ◻︎ طفل تا گیرا و تا پویا نبود / مرکبش جز گردن بابا نبود (مولوی: ۷۲). ۲. پدربزرگ. ۳. عنوانی برای برخی از عارفان: باباطاهر عریان. ۴. [عامیانه] عنوانی غیر محترمانه برای شخص مجهول یا کسی که نمیخواهند نامش را ببرند؛ یارو: یک بابایی چرخ ماشین را پنچر کرده. فرهنگ فارسی عمید مترادف و متضاد ۱. اَب، پدر، والد ≠ ام، مادر، مام ۲. شخص، کس ۳. فلانی، مردک ۴. یارو، طرف، فلانی ۵. بزرگ ۶. پیر، پیرمرد ≠ پیرزن، ننه ۷. پیر، مرشد، مراد ۸. خدمتکار ۹. خدمتگزار در انگلیسی chap، man or boy; a fellow.
واژه های همانند
۵۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
حاجی بابا افشار. [ اَ ] (اِخ ) یکی از کسانی است که اولین بار برای تحصیل به اروپا رفتند و یکی از علل رفتن برای تحصیل به اروپا این بود که...
شاه بابا اصفهانی . [ اِ ف َ ] (اِخ ) معروف به حالی اصفهانی . شاعر و خطاط نیمه ٔ دوم قرن دهم . هشت سال نزدمیرعلی هروی خطاط شاگردی کرد و بسفر...
پل بابا رکن الدین . [ پ ُ ل ِ رُ نِدْ دی ] (اِخ ) این پل توسط شاه عباس ثانی در سر راه شیراز ساخته شده و آن را به اسماء مختلف مانند پل شیرا...
امام زاده حسن بابا. [ اِ دَ / دِ ح َ س َ ] (اِخ )محلی است در جنوب مرو شاه جهان . (یادداشت مؤلف ).
باب ا. [ بُل ْ لاه ] (اِخ ) یکی از چهار دروازه ٔ حلب : حلب را شهری نیکو دیدم باره ٔ عظیم دارد...قلعه ٔ عظیم همه پرسنگ نهاده بقیاس چند بلخ...
بعبع. [ ب َ ب َ ] (اِ صوت ) بع. در تداول عامه آواز بَرَّه و گوسفند. و بز و بزغاله . رجوع به بع شود.
بعبع. [ ب َ ب َ ] (ع اِ) اول جوانی . || آواز ریختن آب از آوند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)(آنندراج ). || آوایی شبیه آواز بوقلمون ویا غلغل...