اجازه ویرایش برای همه اعضا

اسپی

نویسه گردانی: ʼSPY
آسیب. {اِ.}. (ا. ص.). ب سفید است که در ترکیب با بسیاری اسامی دیده شود: اسپی آو، اسپی دز، اسپی کوه، اسپی کمر، اسپی کوه، اسپی چشمه.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
اسپی آو. [ اِ ] (اِخ ) سفیدآب مازندران . رجوع به سفیدآب و سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 157 بخش انگلیسی شود.
اسپی دز. [ اِ دِ ] (اِخ ) طبق روایات محلی ، نام آق قلعه ٔ استراباد بزمان قابوس و ترکمانان اسپی دز را آق قلعه ترجمه کرده اند. (سفرنامه ٔ مازندر...
اسپی کر. در زبان مازندرانی قدیم، که امروزه در منطقه میگون (شمیرانات) رواج دارد، به معنی «کوه سفید» است. برای مقایسه، رجوع شود به واژه های «اسپی کوه...
آسو اَسپی (اوستایی) تیزی اسبان
اسپی کوه . [ اِ ] (اِخ ) یکی از نواحی دودانگه ٔ هزارجریب . (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو صص 124 - 125 بخش انگلیسی ).
اسپی روز. [ اِ ] (اِخ ) اسپه روز. اسپی ریز. رجوع به اسپه روز شود.
اسپی ریز. [ اِ ] (اِخ ) رجوع به اسپه روز شود.
اسپی تاسس . [ اِ تا س ِ ] (اِخ ) ۞ پسر اِسپی تاماس . وی طبق وصیت کوروش کبیر به حکومت مردم دِربیک منصوب شد. (ایران باستان ص 454).
اسپی تامن . [ اِ م ِ ] (اِخ ) سردار ایرانی که سِلُکوس دختر وی را بزنی کرد و بنام این سلسله ٔ سلوکیان بعدها سلسله ٔ مقدونی و ایرانی بشمار رفت...
اسپی چشمه . [ اِ چ َ م َ ] (اِخ ) ازنواحی سوادکوه مازندران . (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 116 بخش انگلیسی بنقل از مِلگونُف ).
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.