اجازه ویرایش برای همه اعضا

اشاره

نویسه گردانی: ʼŠARH
اشاره /'ešāre/ ۱. نشان دادن چیزی یا کسی با حرکت چشم یا انگشت. ۲. با تکان دادن چشم و ابرو یا دست مطلبی را به کسی فهماندن یا به کاری فرمان دادن. ۳. (اسم) سخن مختصر و با ایجاز. فرهنگ فارسی عمید. //////////////////////////////////////////////////////////////////////////////// رسید عدل تو جائی که زیر گنبد چرخ کبوتر از پر شهباز سایبان دارد اگر اشاره نمایی به گرگ نیست غریب که پاس گله به سد خوبی شبان دارد ///////////////////////////////////////////////////////////////////////////////// وحشی بافقی مترادف و متضاد ۱. استعاره، اشارت، ایما، تلویح، رمز ۲. کنایه، گوشه ۳. علامت ۴. رای، نظر ۵. امر، حکم، دستور، فرمان برابر فارسی نمارش، نمار فعل بن گذشته: اشاره داشت بن حال: اشاره دار دیکشنری beck, denotation, gesture, hint, indication, inkling, innuendo, insinuation, intimation, lead, mention, motion, reference, sign, signal, tip, touch
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۵ ثانیه
این واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: آماژه ãmâže (کردی)، ویانجه viânje (سنسکریت: vianjana) ****فانکو آدینات 09163657861
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: ناماژه nâmâže (نام + آماژه ãmâže: اشاره. «کردی») **** فانکو آدینات 09163657861
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: بژناماژه bežnâmâže (بژنا + آماژه: اشاره «کردی») **** فانکو آدینات 09163657861
اشاره فهم . [ اِ رَ / رِ ف َ ] (نف مرکب ) کنایه از زیرک است . ایمافهم . (انجمن آرای ناصری ).
اسم اشاره . [ اِ م ِ اِ رَ / رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در زبان عربی ، یکی از معارف است و آن اسمی است که برای معنی مشارالیه وضع شده ب...
زبان اشاره ( به انگلیسی : Sign language ) نطام قراردادی خاص منظم و پیشرفته زبانی است که برای انتقال معنا، به جایاشکال صوتی یا نوشتاری در زبان، از اشکل...
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: راناب آماژه rânâb-ãmâže (راناب از کردی: rânâw: ضمیر + واژه ی کردی آماژه: اشاره) ****فانکو آدینات 091636...
اشاره ٔ قلبی . [ اِ رَ / رِ ی ِ ق َ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از الهام است . || کنایه از اشاره ٔ غیبی . (انجمن آرای ناصری ).
الم و اشاره . [ اِ م ُ اِ رَ / رِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) بمعنی ایماء و اشاره : با الم و اشاره به او فهمانید. با الم و اشاره به یکدیگر حالی ک...
این سه واژه عربی است؛ و پارسی جایگزین، این است: بژناماژه ی گومیگ bežnâmâžeye-gumig (بژنا: صفت. «سغدی» + آماژه: اشاره. «کردی» + گومیگ: مرکب. از...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.