نقض کتاب النقض
نویسه گردانی:
NQḌ KTAB ʼLNQḌ
کتاب نقض (النقض) ، اثری در تبیین و اثبات عقاید امامیه و رد اتهامات مخالفان و در نقض کتاب "بعض فضائح الروافض" است. این کتاب توسط عبدالجلیل قزوینی رازی در حدود سال ۵۶۰ ق. نوشته شده است. نام کتاب و نویسنده مقالهٔ اصلی: عبدالجلیل قزوینی رازی نام اصلی کتاب، بعض مثالب النواصب فی نقض بعض فضائح الروافض است، اما به «نقض» شهرت دارد. مؤلف کتاب، نصیرالدین ابوالرشید عبدالجلیل بن ابی الحسین بن ابی الفضل قزوینی رازی[۱]، از واعظان و عالمان امامی مذهب ساکن ری بوده و تصنیفاتی نیز داشته است، از جمله کتاب السؤالات و الجوابات در هفت جلد[۲] انگیزۀ تألیف قزوینی، این کتاب را در رد کتابی به نام "بعض فضائح الروافض" نوشته است.[۳] نویسنده کتابِ "بعض فضائح الروافض" سنی مذهب و ساکن ری بوده است که در محرّم سال ۵۵۵ق تألیف آن را به پایان برده[۴] و ظاهراً تا سال ۵۵۹ به تکمیل آن مشغول بوده است.[۵] نویسنده بعض فضائح روافض، عالمان شیعه مانند سید مرتضی، شیخ طوسی، شیخ صدوق، شیخ مفید و راویان مشهور شیعه را در قرن دوم مورد توهین و سرزنش قرار داده است. این نویسنده برخی از اصول، فروع و اعتقادات شیعه را نیز رد کرده است.[۶] گفته شده است از طرف تعدادی از عالمان شیعه، شرف الدین ابیالفضل محمد بن علی المرتضی با عبدالجلیل صحبت کرده و او را مأمور به پاسخگویی و رد محتویات این کتاب کرد.[۷] عبدالجلیل رازی در این باره مینویسد: «پیش از وصول این کتاب به ما، مگر زمرهای از خواص علماء شیعه که این کتاب را مطالعه کرده بودند بر حضرت مقدس مرتضای کبیر سید شرف الدین ملک النقباء سلطان العترة الطاهرة ابوالفضل محمد بن علی المرتضی ضاعف الله جلاله و بر لفظ گهربار سید السادات برفته که: «عبدالجلیل القزوینی» میباید که در جواب این کتاب بر وجه حق شروعی کند چنانکه کسی انکار آن نتواند کرد.»[۸] نویسنده کتاب بعض فضائح نام نویسندۀ بعض فضائح الروافض مشخص نیست. در نسخهای از کتاب که به دست قزوینی رسیده بود، نیز نام مصنف ذکر نشده است؛[۹] گویا مؤلف آن به افشای نام خود تمایل نداشته است. اما از برخی نکات قزوینی میتوان دریافت که وی مؤلف آن کتاب را میشناخته، چنانکه به شصت سالگی او[۱۰] و به کتابی از او با نام تاریخ الایام و الانام اشاره کرده است.[۱۱] فردی بنام محمد بن علی راوندی در راحة الصدور (تألیف شده در ۵۹۹ - ۶۰۳ق) به کتابی از خود در «شرح فضایح و قبایح رافضیان و خبث عقیدت ایشان» اشاره کرده است.[۱۲] نظیر این عبارات در منقولات قزوینی از بعض فضائح الروافض نیز دیده میشود.[۱۳] از اینرو، احتمال دارد مؤلف بعض فضائح الروافض راوندی باشد، گرچه با تاریخ تولد راوندی (حدود ۵۵۰ تا ۵۵۵) همخوانی ندارد. مؤلف بعض فضائح الروافض، به گفتۀ خود، تا ۲۵ سالگی شیعه بوده و سپس به مذهب اهل سنت درآمده است.[۱۴]از اینرو، قزوینی، به تعریض، از او با عنوان «خواجۀ نو سنی»،[۱۵] «مصنف نوسنی»،[۱۶] «مصنف نوناصبی»،[۱۷] «مصنف انتقالی» [۱۸] و «خواجۀ نومسلمان» [۱۹] یاد کرده و او را ناآگاه از عقاید و باورهای اهل سنت شمرده[۲۰] و به طعنه، «خواجۀ امام»[۲۱] خوانده است. از اشارۀ قزوینی و منقولات او از کتاب بعض فضائح الروافض برمیآید که مؤلف بعض فضائح الروافض شافعی مذهب بوده است؛[۲۲] اما با وجود عداوت با شیعیان، برای اهل بیت، مخصوصاً امام حسین علیهالسلام، احترام بسیار قائل بوده و حتی به ایشان علاقه داشته است.[۲۳] آقا بزرگ طهرانی نیز از دانشمندی متعصب و سنی به نام شهاب الدین شافعی رازی، به عنوان نویسنده کتاب بعض فضائح نام برده است.[۲۴] محتوای بعض فضائح از متن کتاب النقض، دریافت میشود کتاب بعض فضائح الروافض هرچند به فصلهای جداگانه تقسیم شده بوده[۲۵]، نظم موضوعی خاصی نداشته، اما «فضائح» بخش مستقلی از آن بوده که در بخش پایانی کتاب جای داشته و مؤلف در آن، ۶۷ فضیحت برای شیعیان برشمرده است.[۲۶] مؤلف بعض فضائح، به برخی آثار شیعی استناد کرده[۲۷] و به سفر خود به ساری و شنیدههایش از شیعیان آنجا اشاره نموده است.[۲۸] بعض فضائح الروافض بیشتر جنبۀ جدلی و تبلیغی داشته تا نقد کلامی و اعتقادی.[۲۹] قزوینی در ردیۀ خود به اشتباهات پیش پا افتادۀ مصنف و ناآگاهی او از تاریخ توجه داده است.[۳۰]از جمله باورهای وی، که قزوینی نیز بر آن خرده گرفته،[۳۱] این بوده که خلافت تا ظهور عیسی علیهالسلام در عباسیان باقی خواهد ماند. زمان نگارش نسخهای از بعض فضائح الروافض در ربیع الاول سال ۵۵۶ به دست قزوینی رسید و وی بیدرنگ به تألیف ردیۀ خود بر آن پرداخت.[۳۲] ظاهراً مؤلف بعض فضائح الروافض تا سال ۵۵۹ به تکمیل کتاب خود مشغول بوده و قزوینی نیز اضافات بعدی او را به نسخۀ خود منتقل کرده است.[۳۳] بنا بر برخی اشارات موجود در نقض، قزوینی تألیف نقض را پیش از سال ۵۶۶ به پایان برده است.[۳۴] قزوینی دیباچۀ کتاب خود را به نام امام دوازدهم شیعیان، مهدی بن الحسن العسکری، امام روزگار، کرده و عقیده داشته وجود عالم به واسطۀ بقای اوست. قزوینی رازی مینویسد: چون نسخه اصل به ما آوردند و تأمل افتاد، عقل چنان اقتضا کرد که اگر چه تقرب در آن به خدای بیعیب و عار و به احمد مختار و به حیدر کرّار باشد دیباچه کتاب باید به اسم امام روزگار، خاتم الابرار مهدی بن الحسن العسگری علیه و علی آبائه الصلوة و السلام- باشد که وجود عالم را حوالت به بقای اوست و عقل شرع منتظر حضور و ظهور و لقای او.[۳۵] پس از دیباچه، قزوینی تا پایان کتاب، عبارات بعض فضائح را عیناً نقل کرده و در ذیل هر بخش بدان پاسخ گفته است. روش کتاب چون مطالب بعض فضائح الروافض جنبۀ جدلی داشته، مباحث نقض نیز، به تبع آن، بیشتر حاوی نقد تاریخی است تا مباحث و استدلالات کلامی صرف. عبدالجلیل قزوینی در پاسخ به شبهات و ستیزه جوییهای این عالم سنی هرگز به موضعگیریهای عجولانه و سست نپرداخته و در نهایت ادب بدون هیچ پرخاش و لجاجتی، خردمندان را به تفکر و تدبر فراخوانده است. با مطالعه دقیق مناظرات و مشاجرات کتاب، در مییابیم عبدالجلیل با درایت اعتراضات، شبهات وارده را بهگونهای منطقی پاسخ داده، چنانکه بهاندک زمانی کتاب بعض فضائح الروافض به فراموشی سپرده شده است و کتاب «النقض» تا قرنها پس از تألیف مورد استفاده و استناد بسیاری از عالمان و دانشمندان قرار گرفته است. با اینهمه، قزوینی به قصد پاسخگویی به مطالب بعض، به تبیین و تشریح و اثبات عقاید گوناگون امامیه پرداخته است، از جمله به موضوعات اعتقادیای چون: توحید و معاد و امامت[۳۶] تحلیل تاریخی و اعتقادی ماجرای جانشینی پیامبر و جایگاه نص در امامت[۳۷] اثبات نقلی مهدویت[۳۸] رجعت[۳۹] علت اطلاق عنوان «قطعی» بر امامیه[۴۰] متعه[۴۱] تقیه[۴۲] رد وجوب نماز جمعه در عصر غیبت[۴۳] مسئلۀ «حی علی خیر العمل» در اذان[۴۴] و ایمان ابوطالب[۴۵] همچنین مباحث دیگری را، مانند نقد احادیث منقول از ابوهریره و انس بن مالک[۴۶] در لابلای پاسخگوییهای نقض میتوان یافت. ردیههای قزوینی، برخی تبیین صحیح اعتقادات امامیه و برخی رد اتهاماتی است که قزوینی آنها را از پایه بیاساس دانسته است. در بسیاری موارد هم قزوینی نوشتههای مؤلف بعض را تهمت و بهتان شمرده است.[۴۷] بازتاب گرایش عقلگرا در کتاب از جای جای نقض، گرایشهای عقلی قزوینی را به خوبی میتوان دریافت. وی در دیباچۀ کتاب به لزوم تفکر، در برابر تقلید، اشاره[۴۸] و بر نقش عقل در معارف شیعی تأکید کرده است.[۴۹] قزوینی از گرایش صحیح در میان امامیه، با تعبیر «شیعۀ اصولیه» یاد نموده است،[۵۰] وی به سختی با مشایخ مکتب شیعی قم مخالفت ورزیده و با ذکر عنوان اخباریه برای آنان، به انتقاد و رد برخی اعتقادات مشایخ این مکتب، مانند اعتقاد به سی روز بودن ماه رمضان بر اساس محاسبات نجومی، پرداخته و در برابر، به صراحت، بر مکتب سید مرتضی و شیخ طوسی – که آن را «مذهب اصولیان» نامیده – تأکید کرده است.[۵۱] از اینجا میتوان پی برد که مقصود او از «شیعۀ اصولیه» مکتب عقل گرای مفید و سید مرتضی است، در برابر مکتب اخباری قم که در قرن ششم در میان شیعیان طرفدار نداشت. قزوینی البته از صدوق، در کنار مفید و سید مرتضی، در شمار علمای بزرگ امامیه نام برده و او را در زمرۀ اخباریان نگنجانده[۵۲] هرچند که پیداست برای مفید و سید مرتضی و شیخ طوسی – که از آنان با تعبیر «محققان شیعۀ اصولی» یاد کرده[۵۳] جایگاه والاتری قائل بوده است. حتی میتوان گفت که بیشتر به مکتب مفید و سید مرتضی متمایل بوده تا به مکتب شیخ طوسی، زیرا بر خلاف نظر طوسی، خبر واحد را مردود شمرده[۵۴] و نوشته است که تنها برخی از فقهای امامیه خبر واحد را قبول دارند و بیشتر آنان فقط خبر متواتر را میپذیرند.[۵۵] قزوینی، مُحدّثان را به غواصانی تشبیه کرده است که هرچه به دست میآورند عرضه میکنند و به غث و ثمین آن کاری ندارند،[۵۶] فلاسفه را از دشمنان دین دانسته[۵۷] و بر بعضی از صوفیان اهل سنت تاخته و از آنان، به تعریض، با عنوان «زاهدان و عارفان» یاد کرده، هرچند کسانی همچون شبلی و جنید و بایزید را از آنان متمایز دانسته است.[۵۸] قزوینی برای تألیف و تصنیف ارزش خاصی قائل است، چنانکه با وجود ستایش از دینداری یکی از علمای امامی، با نام ابوطالب بابویه، او را از نظر علمی در مرتبهای ندانسته است که بتواند کتابی بنویسد.[۵۹] برخی از نظرات مولف عدم تحریف قرآن از اتهاماتی که نویسنده کتاب النقض بدان پاسخ داده، اعتقاد شیعیان به تحریف قرآن است. بر اساس این اتهام شیعیان معتقدند بخشهایی از قرآن که نام امامان در آنها وارد شده بوده از میان رفته است. عبدالجلیل رازی در کتاب النقض چنین عقیدهای را اشتباه دانسته و به تحریفناپذیری قرآن تاکید کرده و چنین عقیدهای را عقیده شیعه ندانسته است. احترام به خلفا و صحابه در عین انتقاد از آنان قزوینی دربارۀ خلفا، به نوعی، با مدارا برخورد کرده و به رغم احترام به صحابه و خلفا، موضع شیعی خویش را بهطور کامل حفظ میکند و مشروعیت خلافت آنان را نمیپذیرد: مذهب شیعت در حق صحابه، کفر و شرک نیست؛ آن است که با وجود امیرالمؤمنین علی علیهالسلام، ابوبکر و غیر ابوبکر را استحقاق امامت نیست به فقد شرایط موجبه.[۶۰] وی با این طرز تفکر، به تألیف کتابی تحت عنوان تنزیه عایشه میپردازد، با این حال، توبه را بر عایشه در ماجرای مخالفت با علی علیه السلام واجب میشمارد و او را در جریان ممانعت از دفن امام حسن (ع) کنار پیغمبر (ص) مورد مذمت قرار میدهد.[۶۱] مولف کتاب النقض به زیدیان نظر مثبتی داشته و با وجود توجه به برخی اختلافات اعتقادی امامیه و زیدیه،[۶۲] ائمۀ زیدیه را افرادی اهل صلاح و سداد دانسته، بزرگان آنان را ستوده و بر آن بوده است که مبانی اعتقادی امامیه با اعتقادات زیدیه اختلاف چندانی ندارد.[۶۳] قزوینی به تندی بر اسماعیلیه، که آنان را ملاحده خوانده و به رهبران آنان (ازجمله حسن صباح) تاخته و ایشان را اساساً از زمرۀ شیعیان ندانسته[۶۴] و به رسالهای مختصر از خود در رد ملاحده اشاره کرده است.[۶۵] جایگاه مؤلف در نقض به احوال و آثار قزوینی نیز اشاراتی هست، مانند اینکه مدرسهای بزرگ داشته و روزهای آدینه در آن وعظ میکرده[۶۶] و کتابهایی نوشته است، همچون کتاب البراهین فی إمامه امیرالمؤمنین،[۶۷] مفتاح الراحات فی فنون الحکایات،[۶۸] کتاب فی تنزیه عایشه[۶۹] و رسالهای مختصر در رد ملاحده.[۷۰] ویژگیهای کتاب متن نقض به نثری روان نوشته شده است. قزوینی از خطبۀ عربی مؤلف بعض فضائح الروافض انتقاد کرده و نوشته که، بنا بر عرف، کتاب فارسی نباید دیباچۀ عربی داشته باشد.[۷۱] همچنین تصریح کرده که نقض را، بر خلاف دیگر آثارش، با عباراتی «سهل و آسان» نوشته است تا همگان بتوانند از آن استفاده کنند.[۷۲] با اینهمه، دیباچۀ نقض[۷۳] دارای صنایع لفظی و معنوی است. قزوینی، به مناسبت، مثلهای فارسی را نیز در کتابش به کار برده است.[۷۴] اطلاعات جنبی یکی از جنبههای مهم نقض، اطلاعاتی است که قزوینی از وقایع تاریخی و وضع شیعیان روزگار خود به دست داده است. این اطلاعات از حیث تاریخ شیعیان و به ویژه تحلیل جامعهشناختی شیعیان ایرانی در خور توجه بسیار است. مثلاً اشاره کرده که زمان تألیف نقض، بر دیوار کعبه، شهادت به ولایت امام علی(ع) در کنار شهادت به وحدانیت خدا و رسالت پیامبر اکرم(ص) درج شده بود.[۷۵] نقض.jpg از دیگراطلاعات شایان توجه نقض اینهاست: یاد کردن از نهج البلاغه و تأکید بر جامعیت آن[۷۶] که نشان دهندۀ رواج آن در محیط شیعی ایران در قرن ششم است. شهرت ابوالفتوح رازی و تفسیر وی و رواج نسخههای آن.[۷۷] جایگاه کتاب الارشاد شیخ مفید[۷۸] اشاره به بعضی آثار شیعی که اینک موجود نیست، مانند کتاب رامش افزای، در چند مجلد، از محمد بن حسین محتسب[۷۹] ذکر علمای بزرگ شیعی از دورۀ غیبت تا عصر مؤلف.[۸۰] ذکر نام دانشمندان و بزرگان شیعی.[۸۱] علمای امامی ایران.[۸۲] شعرای فارسیگوی امامیه.[۸۳] شهرهای شیعهنشین مانند قم و ساری و سبزوار.[۸۴] مدارس امامیه و خانقاههای آنان.[۸۵] بزرگان سادات در ایران.[۸۶] کتابخانههای بزرگ شیعی.[۸۷] برپایی مراسم نماز جمعه از سوی امامیۀ معاصر او.[۸۸] ذکر سلسلۀ سند کتاب غرر سید مرتضی از معاصران خود تا سید مرتضی.[۸۹] یادکرد برخی وقایع عصرش.[۹۰] ذکر اشعار متعدد عربی[۹۱] و نیز اشعاری به فارسی.[۹۲] برخی ازاین اشعار فارسی، برای آگاهی تاریخی از اندیشههای شاعران شیعی در خور توجه است، مانند ابیاتی که یکی از شاعران شیعی در تعریض به شاهنامه سروده است.[۹۳] توجه دانشمندان به نقض دانشمندان امامی بعدی، با واسطه و بیواسطه، به مطالب نقض توجه داشتهاند: افندی[۹۴] ضمن ستایش از نقض، نوشته که بخشهایی از نقض را در بخش سوم وثیقة النجاة خود نقل کرده است. قاضی نورالله شوشتری[۹۵] بخشهایی از نقض را در مجالس المؤمنین آورده است. مجلسی[۹۶] روایتی را از آن نقل کرده است. صاحب جواهر نیز[۹۷] دربارۀ تکبیرات سهگانه در پایان نماز، به نقض استناد نموده است.[۹۸] نسخههای کتاب قاضی نورالله شوشتری[۹۹] به کمی نسخههای نقض، سقیم بودن آنها و کوشش خود در تصحیح آن اشاره کرده است. در قرن یازدهم، افندی از نسخههایی کهن از نقض سخن گفته که یکی از آنها در اختیار وی و دیگری در تملک ملا ذوالفقار بوده است.[۱۰۰] اولین چاپ امروزه از نقض، دست کم، نُه نسخۀ خطی شناسایی شده است.[۱۰۱] این کتاب نخستین بار در۱۳۳۱ ش، به کوشش سید جلال الدین حسینی ارموی (محدث)، در تهران به چاپ رسید. وی در ۱۳۳۵ شمسی رسالهای با نام مقدمۀ نقض و تعلیقات آن و در ۱۳۳۶ش کلید نقض و تعلیقات آن را منتشر کرد. محدث پس از چاپ نخست، پژوهش در بارۀ نقض را رها نکرد و به تکمیل تصحیح و تعلیقات آن پرداخت که نتیجۀ آن چاپ دوم کتاب بود کهاندکی پس از مرگ وی در ۱۳۵۸ شمسی انجمن آثار ملی آن را منتشر کرد و همراه با متن نقض، تعلیقات مفصّل محدث در دو مجلد، با عنوان تعلیقات نقض، نیز به چاپ رسید. پانویس قس رافعی، التدوین فی اخبار القزوین، ج۲، ص۵۳۶، که کنیۀ او را ابوالراشد نوشته است. منتجب الدین رازی، الفهرست، ص۸۷؛ رافعی، التدوین فی اخبار القزوین، ج۲، ص۵۳۶؛ نیز رجوع کنید به افندی، ریاض العلماء وحیاض الفضلاء، ج۳، ص۷۲، که نوشته در پشت نسخهای از نقض، مؤلف آن با عباراتی همچون صدر الامام، رکن الاسلام، سلطان العلماء و ملک الوعّاظ وصف شده است. قزوینی رازی، النقض، ص۲، ۱۰۰. قزوینی رازی، النقض، ص۴۶۴. رجوع کنید به قزوینی رازی، النقض، مقدمۀ مصحح، ص بیست و یک - بیست و دو. دوانی، مفاخر اسلام، ج۳، ص۴۱۷-۴۱۶. افندی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج۳، ص۷۳؛ موسوی خوانساری، روضات الجنات ج۴، ص۱۹۰؛ آقابزرگ طهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج۳، ص۱۳۰. قزوینی رازی، نقض، ص۵-۶. (قزوینی رازی، نقض، ص۵. قزوینی رازی، نقض، ص۵۵۸. قزوینی رازی، نقض، ص۱۴۱ و پانوشت ۱ همانجا؛ نیز رجوع کنید به قزوینی رازی، نق ص۲۲، که مؤلف بعض فضائح الروافض از کتاب تاریخ الایام و الانام خود یاد کرده است. راوندی، راحة الصدور و آیة السرور، ص۳۹۴. رجوع کنید به قزوینی رازی، نقض، ص۸، ۹، ۱۷. رجوع کنید به قزوینی رازی، نقض،، ص۱۴-۱۵، ۲۱، ۶۳. قزوینی رازی، نقض، ص۱۵۸، ۱۶۱، ۱۷۳، ۲۰۰، ۲۵۱، ۲۵۱، ۲۶۱، ۲۶۶، ۳۵۵، ۴۴۶-۴۴۷، ۴۶۳، ۴۸۰، ۵۲۲، ۵۲۴، ۵۳۲. قزوینی رازی، نقض، ص۱۹۳، ۲۵۴. قزوینی رازی، نقض، ص۳۵۰. قزوینی رازی، نقض، ص۴۸۱. قزوینی رازی، نقض، ص۶۳. قزوینی رازی، نقض، ص۶۶، ۲۵۱. قزوینی رازی، نقض، ص۵۱۹. قزوینی رازی، نقض، ص۲۷۱. رجوع کنید به قزوینی رازی، نقض، ص۳۵۸-۳۵۹. آقا بزرگ، الذریعه، ج۳، ص۱۳۰ و ج۲۴، ص۲۸۳. برای نمونه، رجوع کنید به قزوینی رازی، نقض، ص۲۰-۲۱، ۱۳۷، ۱۷۸، ۱۸۴، ۲۶۲، ۴۵۳. رجوع کنید به قزوینی رازی، نقض، ص۴۸۱-۶۴۶. برای نمونه، رجوع کنید به قزوینی رازی، نقض، ص۲۵۲-۲۵۳، ۶۱۳. رجوع کنید به قزوینی رازی، نقض، ص۵۱۹. برای نمونه، رجوع کنید به قزوینی رازی، نقض، ص۲۳-۲۶. قزوینی رازی، نقض، ص۲۵۰، ۵۱۶-۵۱۷. قزوینی رازی، نقض، ص۱۶۱. برای شرح دستیابی قزوینی به این کتاب و آغاز تألیف نقض رجوع کنید به قزوینی رازی، نقض، ص۲-۶. رجوع کنید به قزوینی رازی، نقض، مقدمۀ مصحح، صفحه بیست و یک – بیست و دو. رجوع کنید به قزوینی رازی، نقض، مقدمۀ مصحح، صفحه بیست و دو. قزوینی رازی، نقض، ص۶. قزوینی رازی، نقض، ص۴۱۵-۴۱۶. قزوینی رازی، نقض، ص۶۰۲-۶۱۰. قزوینی رازی، نقض، ص۲۶۷-۲۷۰. قزوینی رازی، نقض، ص۲۷۰-۲۷۱. قزوینی رازی، نقض، ص۵۴۷-۵۴۸. قزوینی رازی، نقض، ص۵۵۳-۵۵۴. قزوینی رازی، نقض، ص۱۳۷، ۴۶۱-۴۶۲. قزوینی رازی، نقض، ص۵۵۲. قزوینی رازی، نقض، ص۴۲۰. قزوینی رازی، نقض، ص۵۱۰-۵۱۳. قزوینی رازی، نقض، ص۶۲۹-۶۳۰. برای نمونهای از این تهمتها رجوع کنید به قزوینی رازی، نقض، ص۲۹۳، ۳۰۰، ۴۲۸، ۵۶۱-۵۶۲. قزوینی رازی، نقض، ص۱. قزوینی رازی، نقض، صص۲۹، ۵۹. قزوینی رازی، نقض، ص۱۸، ۵۹، ۲۵۷، ۳۱۸، ۳۲۲، ۳۷۵، ۵۱۴، ۶۱۳؛ برای تعابیر مشابه رجوع کنید به صفحات ۱۱۹، ۱۲۱، ۱۹۰، ۲۱۲، ۲۲۲، ۲۳۱، ۲۳۵، ۲۸۱، ۲۹۶، ۴۵۹، ۴۱۵، ۴۷۶. قزوینی رازی، نقض، ص۵۶۸-۵۶۹. قزوینی رازی، نقض، ص۱۹۰. قزوینی رازی، نقض، ص۵۰۴. رجوع کنید به قزوینی رازی، نقض، ص۳۹. قزوینی رازی، نقض، ص۵۷۵. قزوینی رازی، نقض، ص۲۵۵. قزوینی رازی، نقض، ص۱۸. قزوینی رازی، نقض، ص۴۱۷-۴۱۸. قزوینی رازی، نقض، ص۲۹۴. قزوینی رازی، نقض، ص۲۵۷. قزوینی رازی، نقض، ص۶۳۹. رجوع کنید به قزوینی رازی، نقض، ص۳۷۵. قزوینی رازی، نقض، ص۲۴۰، نیز رجوع کنید به ص۳۷۵، ۴۲۰-۴۲۱، ۵۵۷. رجوع کنید به قزوینی رازی، نقض، ص۳۰۴-۳۱۷، ۹۴-۱۰۰، ۱۲۴-۱۳۲، ۱۱۱، ۱۳۳، ۴۲۵، ۴۷۵. قزوینی رازی، نقض، ص۴۷۵. قزوینی رازی، نقض، ص۱۳۷-۱۳۸. قزوینی رازی، نقض، ص۳۷۶، ۶۴۱. قزوینی رازی، نقض، ص۱۷۷، ۲۳۹؛ قس منتجب الدین رازی، الفهرست، ص۸۷، که از این کتاب با نام مفتاح التذکیر یاد کرده است؛ نیز رجوع کنید به طهرانی، الذریعه، ج۲۱، ص۳۲۲. قزوینی رازی، نقض، ص۱۱۵، ۲۹۵. قزوینی رازی، نقض، ص۴۷۵. قزوینی رازی، النقض، ص۷. قزوینی رازی، النقض، ص۷. رجوع کنید به قزوینی رازی، النقض، ص۱-۲، ۶. رجوع کنید به قزوینی رازی، النقض، ص۲۲. قزوینی رازی، النقض، ص۱۴۷. قزوینی رازی، النقض، ص۱۰۷. قزوینی رازی، النقض، ص۲۸۰. قزوینی رازی، النقض، ص۲۹۶. قزوینی رازی، النقض، ص۲۱۲. قزوینی رازی، النقض، ص۲۰۹-۲۱۲. قزوینی رازی، النقض، صص۲۱۳-۲۳۱. برای نمونه، قزوینی رازی، النقض، صص۲۱۲. قزوینی رازی، النقض، صص۲۳۱-۲۳۲، ۵۷۷. قزوینی رازی، النقض، ص۱۹۴-۲۰۲. قزوینی رازی، النقض، صص۳۴-۳۸. قزوینی رازی، النقض، صص۳۹۸-۴۰۰. قزوینی رازی، النقض، ص۱۸. قزوینی رازی، النقض، ص۳۹۵. قزوینی رازی، النقض، ص۱۹۰. برای نمونه، رجوع کنید به قزوینی رازی، النقض، ص۱۴۳، ۱۹۷-۱۹۸. برای نمونه، رجوع کنید به قزوینی رازی، النقض، صفحات ۴۶-۴۷، ۶۱-۶۲، ۶۸-۶۹، ۸۹، ۱۴۵-۱۴۶، ۱۷۳، ۱۹۱-۱۹۲، ۲۱۷، ۲۲۸، ۲۳۰، ۲۴۲، ۵۴۱-۵۴۳. قزوینی رازی، النقض، صفحات ۱۱۹-۱۲۰، ۱۳۰، ۱۸۳، ۲۰۵- ۲۰۶، ۳۲۷، ۴۵۲، ۵۹۰. رجوع کنید به قزوینی رازی، النقض، ص۱۸۳. ریاض العلماء وحیاض الفضلاء، ج۳، ص۷۳. مجالس المؤمنین، ج۱، صص۴۸۳-۴۸۹. بحار الانوار، ج۵۷، ص۲۲۸، که در آن «کتاب النقض» به «کتاب القصص» تصحیف شده است. جواهر الکلام، ج۱۰، ص۴۰۹. نیز رجوع کنید به قزوینی رازی، النقض، مقدمۀ مصحح، ص بیست و چهار- بیست و پنج. مجالس المؤمنین، ج۱، ص۴۸۴. افندی، ریاض العلماء وحیاض الفضلاء، ج۳، ص۷۳. برای مشخصات آنها رجوع کنید به قزوینی رازی، النقض، مقدمۀ مصحح، ص بیست و هفت - چهل و پنج. منابع افندی اصفهانی، عبدالله، ریاض العلماء وحیاض الفضلاء، قم، ۱۴۰۱ق. طهرانی، آقابزرگ، الذریعه الی تصانیف الشیعه، بیروت، دارالاضواء. دوانی، علی، مفاخر اسلام، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۷ش. رافعی قزوینی، عبدالکریم بن محمد، التدوین فی اخبار القزوین، تهران، چاپ عزیزالله عطاردی، ۱۳۷۶ش. راوندی، محمد بن علی، راحة الصدور و آیة السرور، تهران، چاپ محمد اقبال، ۱۳۳۳ش. شوشتری، قاضی نورالله، مجالس المؤمنین، تهران، ۱۳۵۴ش. قزوینی رازی، عبدالجلیل، نقض (بعض مثالب النواصب فی نقض بعض فضائح الروافض)، تهران، چاپ میر جلالالدین محدث، ۱۳۵۸ش. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق. محدث، میر جلال الدین، تعلیقات نقض، تهران، ۱۳۵۸ش. منتجب الدین رازی، علی بن بابویه، الفهرست، قم، چاپ سید جلالالدین محدث ارموی، ۱۳۶۶ش. موسوی خوانساری، محمد باقر، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، نشر اسماعیلیان، ۱۳۹۱ق. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، تهران، چاپ عباس قوچانی، ۱۳۶۵ش. پیوند به بیرون منبع مقاله: دانشنامۀ جهان اسلام پاسخ نغز سخن تاریخ معرفی و بررسی کتاب النقض مهدویت در کتاب بعض مثالب النواصب فی نقض فضائح الروافض مجله آینه پژوهش تاریخ و فرهنگ ری در آینه کتاب نقض حدیث نت عبدالجلیل رازی قزوینی بازتاب شهادت امام حسین علیه السلام در کتاب نقض اوضاع دینی ایران از سده چهارم تا ششم هجری وضعیت فرهنگی شیعه امامیه در ایران عصر سلجوقی پراکندگی جغرافیایی تشیع در ایران روزگار ایلخانی کتاب النقض و ضرورت انتشار مجدد آن نبو کتابهای کلامی شیعه نبو کتابشناسی شیعه (قرن ششم) ردهها : کتابهای کلامی شیعه قرن ۶ (قمری) کتابهای کلامی (فارسی) کتابهای ردیه شیعه این صفحه آخرینبار در ۱۶ اوت ۲۰۲۱ ساعت ۱۰:۱۸ ویرایش شدهاست.
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.