گفتن در فارسی و زبان های دیگر
نویسه گردانی:
GFTN DR FARSY W ZBAN HAY DYGR
گفتن از ویکیواژه پرش به ناوبریپرش به جستجو فارسی[ویرایش] ریشه لغت[ویرایش] • پهلوی آوایش[ویرایش] • /گُفتَم/ 0:02 مصدر فعل متعدی[ویرایش] گفتن 1. چیزی را به زبان آوردن، بیان کردن، صحبت کردن، حرف زدن. 2. به نظم درآوردن، سرودن. معتقد بودن. آواز خواندن. پنداشتن، تصور کردن. نامیدن. گردانش فارسی بن واژه گفتن بن ماضی گفت بن مضارع گوی شخص مفرد جمع اول شخص دوم شخص سوم شخص اول شخص دوم شخص سوم شخص گذشته من تو او/آن ما شما آنها/ایشان ساده گفتم گفتی گفت گفتیم گفتید گفتند استمراری میگفتم میگفتی میگفت میگفتیم میگفتید میگفتند کامل گفتهبودم گفتهبودی گفتهبود گفتهبودیم گفتهبودید گفتهبودند التزامی گفتهباشم گفتهباشی گفتهباشد گفتهباشیم گفتهباشید گفتهباشند مستمر داشتم میگفتم داشتی میگفتی داشت میگفت داشتیم میگفتیم داشتید میگفتید داشتند میگفتند حال من تو او/آن ما شما آنها/ایشان ساده گویم گویی گوید گوییم گویید گویند استمراری میگویم میگویی میگوید میگوییم میگویید میگویند کامل گفتهام گفتهای گفتهاست/گفته گفتهایم گفتهاید گفتهاند ملموس دارم میگویم داری میگویی دارد میگوید داریم میگوییم دارید میگویید دارند میگویند التزامی بگویم بگویی بگوید بگوییم بگویید بگویند آینده من تو او/آن ما شما آنها/ایشان خواهم گفت خواهی گفت خواهد گفت خواهیم گفت خواهید گفت خواهند گفت دستوری - تو - شما - امر بگوی بگویید نهی نگوی نگویید –––– برگردانها[ویرایش] ترجمهها • آلمانی: sagen • انگلیسی: say • ایتالیایی: dire • فرانسوی: dire • ایتالیایی: dire • انگلیسی: utterance • utter • tongue • tell • say • relate • rehearse • observe • mouth • iteration • intimate • inform • declare • cite • bubble • adduse • yes • whiff • welcome • weasel • walk out on • vituperate • verse • unreel • twaddle • tootle • tittle tattle • tallyho • sweet talk • swear • story • speak • soliloquize • solace • shush • scream • salute • rime • rhyme • revile • restate • repeat • recount • ranten • rant • rah rah • quip • pshaw • prologuize • prologize • prevaricate • observable • misstate • mince • mammer • lie • lecture • lay to • jest • iterate • hyperbolize • hallucinate • ha • greet • gratulate • gibe • gab • fib • fawn • fable • extol • extemporize • equivocate • enunciate • enouce • divagate • discourse • detail • curse • congratulate • blether • blare • belie • babble • avouch • applaud • aphorize • allegorize • adulate • address • acclaim • abdicate • abandon • whine • tattle • sputter • rejoin • parrot • parlance • parenthesize منابع[ویرایش] • فرهنگ بزرگ سخن • فرهنگ لغت معین ردهها: • فعلهای فارسی • مصدر متعدی پهلوی • مصدر فعل متعدی منوی ناوبری • به سامانه وارد نشدید • بحث • مشارکتها • ایجاد حساب • ورود • سرواژه • بحث • خواندن • ویرایش • نمایش تاریخچه جستجو • صفحهٔ اصلی • سرواژهٔ تصادفی • کمک مالی همکاری • قهوهخانه • تغییرات اخیر • ورودی کاربران • واژه درخواستی • تماس با ویکیواژه • راهنما ابزارها • پیوندها به این صفحه • تغییرات مرتبط • بارگذاری پرونده • صفحههای ویژه • پیوند پایدار • اطلاعات صفحه • دریافت نشانی کوتاهشده • یادکرد این صفحه چاپ/برونبری • ایجاد کتاب • بارگیری بهصورت PDF • نسخهٔ قابل چاپ به زبانهای دیگر • English • Français • Italiano • 日本語 • 한국어 • Polski • Português • Русский • 中文 ۵ زبان دیگر • این صفحه آخرینبار در ۱۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۳ ساعت ۰۹:۴۱ ویرایش شدهاست. • متن تحت Creative Commons Attribution-ShareAlike License در دسترس است؛ شرایط اضافی میتواند اعمال گردد. شرایط استفاده را برای جزئیات ببینید. • سیاست حفظ حریم خصوصی • دربارهٔ ویکیواژه • تکذیبنامهها • Code of Conduct • نمای موبایل • توسعهدهندگان • آمار • بیانیهٔ کوکی • •
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.