اجازه ویرایش برای همه اعضا

قفل

نویسه گردانی: QFL
قفلqofl معنی وسیله‌ای فلزی که به در صندوق یا خانه می‌زنند و در را با آن می‌بندند؛ کلیدان. ⟨ قفل ابجد: نوعی قفل که با حروف الفبا باز و بسته می‌شود. ⟨ قفل رومی: (موسیقی) [قدیمی] از الحان سی‌گانۀ باربد: ◻︎ چو قفل رومی آوردی در آهنگ / گشادی قفل گنج از روم و از زنگ (نظامی۱۴: ۱۸۰)، ◻︎ بلبل همی‌سراید چون باربَد / قالوس و قفل رومی و جالینوس (عنصری: ۳۳۷). مترادف بسته، بند، کلون، کوپله ≠ کلید برابر پارسی چیلان
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
قفل کاه . [ ق ُ ] (اِ مرکب ) نقشه ای از نقشه های قالی است . (یادداشت مؤلف ).
قفل سازی . [ ق ُ ] (حامص مرکب ) عمل قفل ساز. || (اِ مرکب ) محل ساختن قفل . رجوع به قفل شود.
پره ٔ قفل . [ پ َرْ رَ / رِی ِ ق ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به پره شود.
زبان قفل . [ زَ ن ِ ق ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) زبانه ٔ قفل : دندانه ٔ کلید در دعویند لیک همچون زبان قفل گه معنی الکنند.سنائی .
قفل رومی . [ ق ُ ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نام لحن پانزدهم است از سی لحن باربد. (برهان ) : بلبل همی سراید چون باربدقالوس و قفل رومی و...
قفل وسواس . [ ق ُ ل ِ وَس ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تنکه ٔ آهن که حلقه های آهن بر آن نصب کنند و دو میل آهنی که هر دو به هم وصل دارند ...
قُفل یا کوپله[۱][۲] آلتی فلزی است که با آن در خانه، صندوق، قفسه، گنجه، دولابچه یا زنجیر دوچرخه و غیره را می‌بندند. قفل وسیله‌ای برای بسته نگه داشتن در...
غفل . [ غ َ ف َ ] (ع مص ،اِمص ، اِ) به معانی غفلة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به غفلة شود. || افزون و بلند و فراخی زیست . (منتهی الارب...
غفل . [غ ُ ] (ع ص ) آنکه از خیر و شر او امید و بیم نباشد. (منتهی الارب ). آنکه امیدی به خیر او نیست و از شر اونمیترسند. (اقرب الموارد). || ...
غفل . [ غ ُف ْ ف َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ غافل . (اقرب الموارد). رجوع به غافل شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.