شیرین
نویسه گردانی:
ŠYRYN
شیرین در سنسکریت: کشیرین kshirin (خوشمزه)؛ در پهلوی: شیرِن shiren؛ در مانوی: shirin (دارای مزه ای چون شیر). ****فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۱۲۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
شیرین آباد. (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ شهرستان ملایر. سکنه ٔ آن 539 تن . آب از قنات . صنایع دستی آنجا قالیبافی است . (از فرهنگ جغرافیائی...
شیرین آباد. (اِخ ) دهی است از بخش فرمهین شهرستان اراک . آب از قنات . سکنه ٔ آن 473 تن . راه آن ماشین رو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج ...
شیرین آباد. (اِخ ) دهی است از بخش رامیان شهرستان گرگان . آب از چشمه . صنایع دستی آنجا شال و پارچه های ابریشمی وکرباس بافی است . (از فرهنگ ...
شیرین آباد. (اِخ ) دهی است از بخش گرمی شهرستان اردبیل . سکنه ٔ آن 217 تن . آب آن از چشمه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
شیرین آباد. (اِخ ) دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد. آب از سیمین رود. صنایع دستی زنان آنجا جاجیم بافی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج...
شیرین آباد. (اِخ ) دهی است از بخش بوانات و سرچهان شهرستان آباده . سکنه ٔ آن 121 تن . آب از قنات . صنایع دستی آنجا قالیبافی . راه آن ماشین رو ...
ابن شیرین . [ اِ ن ُ ؟] (اِخ ) ابوبکر محمدبن احمدبن شیرین البستی ، نزیل غرناطه . ابن بطوطه نام این شاعر ایرانی را بمناسبتی برده و قطعه ٔ ذ...
اشک شیرین . [ اَ ک ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اشکی که از غایت فرح و از گریه ٔ شادی بریزد : شد میسر بعد نومیدی وصال آن صنم اشک شیرین شد از آ...
باغ شیرین . [ غ ِ ] (اِخ ) نام نوایی از موسیقی . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) (فرهنگ رشیدی ). لحن چهارم از سی لحن باربد. (ناظم الاطباء).از ا...
باغ شیرین . (اِخ ) از رودهای حوضه ٔ دریاچه ٔ اورمیه و از ملحقات باراندوز رود بعد از عبور از ماشقان . (از جغرافیای اقتصادی کیهان ص 83).