ترک
نویسه گردانی:
TRK
در سنسکریت توره که turaka و به معنی از تبار آسیب رسان، از نژاد آزارگر بوده است. (فرهنگ سنسکریت انگلیسی مونیر مونیر ویلیامز چاپ 1964 صفحه 451). حافظ: فغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شهر آشوب****چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را.
واژه های همانند
۹۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
tark: (دست برداشتن، رها کردن). همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: موکس muks (سنسکریت: muksa) ورج varj (سنسکریت) هندیس handis (اوستایی) اکت okat (سغ...
تُرک[۲۹][۳۰][۳۱] مردمان ترک تبار یا ترک ها گروههای قومی اوراسیایی اند که در آسیای شمالی، مرکزی و غربی، مغولستان، سیبری جنوبی، شمالغربی چین و بخشها...
tork (جوان، زیبا، لطیف) این واژه در پهلوی تَرُک tarok بوده که در ادبیات فارسی ترک شده و حافظ گفته: اگر آن ترک شیرازی به دست ارد دل ما را به خال هندویش...
پس ترک . [ پ َ ت َ رَ ] (اِ مصغر، ص ، ق مرکب ) بُعیدَ هذا.اندکی متأخر : و او (یعنی کوکب علوی ) مستقیم است تا آنگاه که بوقت برآمدن آفتاب آ...
ترک ا. [ ت َ رَ کُل ْ لاه ] (اِخ ) از القاب امیرخسرو دهلوی . رجوع به فهرست کتابخانه ٔ سپهسالار ج 2 ص 517 شود.
کن ترک . [ ک ُت َ رَ ] (اِ مرکب ) نوعی بیماری در کرم ابریشم که بن تن او ترکد و میرد. قسمی بیماری کرم ابریشم که شکاف و ترکی در اسفل تن وی...
کون ترک . [ ت َ رَ ] (اِ مرکب ) قسمی آفت و بیماری کرم پیله و آن شکافی است که در بن کرم پدید آید. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
نیم ترک . [ ت َ ] (اِ مرکب ) کلاه خود. کلاهی آهنی که در روزهای جنگ بر سر گذارند. (از برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). || نوعی خیمه ٔ کوچک ...
نیم ترک . [ ت َرَ ] (اِ مرکب ) نیم ترنگ . آواز پست . (ناظم الاطباء).
ترک ده . [ت ُ دِ ] (اِخ ) از دیهای کجور است . رجوع به مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 109 و ترجمه ٔ وحید ص 147 شود.