آتش
نویسه گردانی:
ʼATŠ
آتش: در سنسکریت آصره Aśra و آصره Aśara (نابود کننده)؛ در اوستایی: آثره Aşra، آتَر Atar و آترش Atarsh؛ در پارتی و مانوی: آدور Adur؛ در سغدی: آتر Atar و در پهلوی: آدور Adur، آتور Atur و آتخش Ataxsh با همان معنی سنسکریت است. آتش نام نهمین روز هر ماه و نهمین ماه سال است.*** فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۱۳۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
آتش . [ ت َ ] (اِ) (از زندی آترس ، و اوستایی آتر، و سانسکریت هوت آش ، خورنده ٔ قربانی ؛ از: هوت ، قربانی + آش ، خورنده ) یکی از عناصر اربعه ٔ قدما...
آتش .[ ت َ ] (اِخ ) تخلص شاعری فارسی از متأخرین که اصل وی از حِلّه و مسکنش فریدن اصفهان بوده و در تذکره هابه نام آتش اصفهانی یاد شده ...
آتش پا. [ ت َ ] (ص مرکب ) مجازاً تندرو. دوان : باز در بستندش و آن درپرست بر همان امید آتش پا شده ست . مولوی .جنیبت بس که آتش پای گشته هلال نع...
آتش خو. [ ت َ ] (ص مرکب ) آتش خوی . تندخوی .
آتش زا. [ ت َ ] (نف مرکب ) که آتش تولید کند.
آتش کش . [ ت َ ک َ / ک ِ ] (اِ مرکب ) افزاری که بدان آتش در تنور آشورند.
آتش گر. [ ت َ گ َ ] (ص مرکب ) خالق آتش : خورشید صانع است مر آتش رابشناس زآتش ای پسر آتش گر.ناصرخسرو.
دو آتش . [ دُ ت َ ] (اِ مرکب ) کنایه از لب معشوق باشد. دو غنچه . (آنندراج ) (برهان ) (ناظم الاطباء).