اجازه ویرایش برای همه اعضا

نشاندن

نویسه گردانی: NŠANDN
نشاندن=نشوندن . [ ن ِ دَ] (مص ) (از: نش + اندن (پسوند مصدر متعدی). نشوندن نشاندن . [ ن ِ دَ] (مص ) (از: نش + اندن (پسوند مصدر متعدی) از جمله معانی: ||زن[بالاخص روسپی] را صیغه کردن و خرج او را دادن. ||روسپی را آب توبه بر سر ریختن و تزویج کردن و منزل دادن. ||کفتر =کبوتر کبوتر باز رقیب را بر بام خود نشاندن=نشوندن=گرفتن، که بعضا موجب کُری خوانی منجر به نزاع و چاقو کشی لوطیان در قهوه خانه و میخانه روسپی خانه و کوی و برزن می شد. ||نشوندن=نشاندن طیاره=هواپیما، سفینه فضائی و بالن و پهباد و خود رو های پرنده
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
کرسی نشاندن . [ ک ُ ن ِ دَ ] (مص مرکب ) نصب کردن کرسی .- به کرسی نشاندن ِ گفته ؛ قبولاندن آن . مدلل ساختن آن : نوای راستی سرمایه ٔ صاحب ...
چراغ نشاندن . [ چ َ / چ ِ ن ِ دَ ] (مص مرکب ) چراغ کشتن و چراغ خاموش کردن . (آنندراج ) (غیاث ). خاموش کردن چراغ . (ارمغان آصفی ). چراغ پف ک...
محمل نشاندن . [ م َ م ِ ن ِ دَ ] (مص مرکب ) بستن کجاوه بر شتر و جز آن . محمل نشانیدن .
برهم نشاندن . [ ب َ هََ ن ِ دَ ] (مص مرکب ) برهم نشانیدن . یکی را بر زبر دیگری گذاشتن . (یادداشت دهخدا). اِلباد. (تاج المصادر بیهقی ). تَراکب ....
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
ز پای نشاندن . [ زِ ن ِ دَ ] (مص مرکب ) نشانیدن . ازبرای احترام ، کسی را به نشستن خواندن : نشاندش همانگه فریدون ز پای سزاوار کردش یکی خوب ...
سر طاس نشاندن . [ س َ رِ ن ِ دَ ] (مص مرکب ) زیرپاکشی کردن از کسی . اسرار کسی را بحیله بیرون آوردن . و این ترکیب مأخوذ است از عمل طاس نشا...
بر خاک نشاندن . [ ب َ ن ِدَ ] (مص مرکب ) خوار و بی اعتبار کردن . (آنندراج ).
بر سنگ نشاندن . [ ب َ س َ ن ِ دَ ] (مص مرکب ) بر سر سنگ نشاندن . خوار و بی اعتبار کردن . (آنندراج ) : بت سنگین دلی هر سو به نیرنگ نشانده عاشقان...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.