سلمان فارسی
نویسه گردانی:
SLMAN FARSY
سلمان فارسی، صحابی مشهور پیامبر(ص) و از یاران امام علی(ع) بود. او جایگاه والایی در میان صحابه داشت و پیامبر(ص) او را از اهل بیت(ع) خود خواند. او به اسم اعظم خداوند آگاه بود و مقامش از مقام لقمان حکیم بالاتر شمرده شده است. برخی منابع او را اهل اصفهان و برخی دیگر اهل شیراز معرفی کردهاند. مطابق روایات شیعه او هیچگاه به غیر خدا سجده نکرد. او روح حقجویی داشت و برای یافتن حقیقت به سرزمینهای مختلفی مسافرت کرد و نزد اسقفهای مسیحی به تعلیم و تربیت نفس پرداخت تا آنکه به ظهور پیامبر آخرالزمان در سرزمین عرب بشارت داده شد. سلمان برای یافتن پیامبر(ص) به حجاز رفت و با دیدن نشانههای نبوت در پیامبر(ص)، به وی ایمان آورد. سلمان پس از غزوه خندق در همه جنگهای دوران پیامبر شرکت کرد و حضوری موثر داشت؛ از جمله اینکه او در جنگ احزاب پیشنهاد حفر خندق، گرداگرد مدینه و در جنگ طائف استفاده از منجنیق را ارائه داد. او پس از پیامبر(ص) از یاران خاص امام علی(ع) شد و صحابه را به دلیل تخلف از دستور پیامبر(ص) مبنی بر جانشینی علی(ع)، سرزنش میکرد. با این حال او با خلفاء آن دوران همکاری داشت و با پیشنهاد عمر بن خطاب فرماندار مدائن شد. سلمان فارسی زندگی ساده و زاهدانهای داشت و این روش را در دوران امارت خود بر مدائن ادامه داد. او از امکانات حکومتی به نفع خود استفاده نمیکرد و با دسترنج خود گذران زندگی میکرد. در طول عمر سلمان نظرات مختلفی ذکر شده است و برخی او را از معمّرین (افراد بسیار سالخورده) معرفی کردهاند. مطابق برخی از پژوهشها سلمان در سال ۳۳ق درگذشت و امام علی(ع) با طی الارض به مدائن رفته، او را کفن و دفن نمود. نام و نسب نام اصلیاش را روزبه،[۱] یا مابه[۲] و یا مهران[۳] و نام پدرش را خشبوذان[۴] یا بوذخشان ذکر کردهاند.[۵] بر اساس روایت شیخ صدوق، از محدثان شیعه، در کمال الدین نام سلمان را پیامبر(ص) بعد از اولین دیدار بر او گذارد.[۶][یادداشت ۱] امام صادق(ع) در روایتی از نامیدن او به سلمان فارسی نهی کرد و خواندنش به سلمان محمدی را لازم دانست.[۷] کنیه او اباعبدالله بود[۸] و او را سلمان الخیر نیز میخواندند.[۹] جایگاه پیامبر (ص): خداوند مرا به دوست داشتن ۴ تن دستور داد و مرا خبر داد که خودش آنها را دوست دارد: علی، مقداد، ابوذر، سلمان. الغدیر، ۱۴۱۶ق، ج ۹، ص ۱۷۱. بر اساس روایت مشهوری[۱۰] از پیامبر(ص)، در هنگامی که مسلمانان برای جنگ خندق مشغول حفر بودند سلمان با خواندن چند بیت شعر وفاداری خودش را به پیامبر(ص) اعلان کرد و پس از آن هر قبیلهای سلمان را از خودش دانست که در این هنگام پیامبر با جمله مشهور خودش سلمان را از اهل بیت پیامبر دانست.[۱۱] [یادداشت ۲]مطابق نقل شیخ مفید از فقیهان شیعه، پیامبر(ص) در اعتراض به عمر بن خطاب که به بهانه عرب نبودن سلمان، بر او خرده میگرفت، در خطبهای ضمن اشاره به اینکه انسانها از نظر نژاد و رنگ پوست بر هم برتری ندارند، سلمان را از اهل بیت خواند.[۱۲] و این جمله را در مواضع دیگری تکرار کرد.[۱۳] قطعه خوشنویسی حدیثی از پیامبر(ص) درباره فضائل سلمان (ترجمه: سلمان دریایی است که خشک نمیشود و گنجی است که تمام نمیشود.)، به خط ثلث، اثر محمد المشرفاوی. سخنان دیگری از پیامبر اسلام و ائمه معصومین در فضیلت سلمان نقل شده است؛[۱۴] از جمله این فضائل میتوان به مشتاق بودن بهشت به علی، عمار و سلمان،[۱۵] دستور خداوند به پیامبر(ص) مبنی بر لزوم دوست داشتن علی، سلمان، مقداد و ابوذر،[۱۶] روزی دادن خداوند به مردم به برکت سلمان فارسی و برخی از یاران از جمله ابوذر و عمار و مقداد،[۱۷] عالم بودن سلمان به اسم اعظم[۱۸] آگاهی او از علم اول و آخر،[۱۹] و داشتن مقامی بالاتر از مقام لقمان حکیم اشاره کرد.[۲۰] همچنین در بعضی از احادیث نبوی، پیامبر(ص) با عنوان لقمان حکیم به سلمان فارسی اشاره نموده است.[۲۱] بر اساس روایتی از پیامبر هر کس سلمان را اذیت کند، پیامبر را اذیت کرده است.[۲۲] وی از جمله اشخاصی است که همراه با ابوذر و عمار و مقداد بنابر دعوت امام علی(َع) [۲۳]سلمان با توصیه امیرالمؤمنین(ع) به دیدارحضرت زهرا(س) رفتند و ایشان به سلمان فرمود: سه خانم بسیار زیبا غروب یک روز پس از وفات پدرم پیامبر خدا بر من وارد شدند و گفتند از زنان بهشتی هستند به نامهای «ذرّه» برای ابوذر و «مقدوده» برای مقداد و «سَلمی» برای سلمان و گفتند خداوند بزرگ آنان را برای ابوذر و مقداد و سلمان آفریده است. [۲۴] سلمان پس از ماجرای سقیفه و شهادت حضرت فاطمه(س) در تدفین مخفیانه او شرکت کرد و این نشان از جایگاه ویژه او نزد اهل بیت(ع) دارد.[۲۵] قبل از اسلام مسیر مهاجرت سلمان فارسی محل و زمان تولد برخی از محققان، انتساب سلمان فارسی به منطقه جِی اصفهان را معتبرتر ارزیابی کردهاند[۲۶] و شواهدی (مثل بازگشت سلمان به آنجا پس از فتح اصفهان به دست مسلمانها و ساخت مسجد در آنجا) بر آن دلالت دارد.[۲۷] با این حال، شهرهای دیگری چون کازرون[۲۸] (شیراز)،[۲۹] و یا رامهرمز به عنوان محل ولادت او ذکر شده است.[۳۰] در تاریخ ولادت او نیز اتفاق نظری وجود ندارد؛ عطاءالله مهاجرانی، از نویسندگان شیعه، بر این باور است که او بین سالهای ۵۲۰ تا ۵۷۰ میلادی به دنیا آمده است.[۳۱] با این حال در گزارشهایی مدت عمر او ۲۵۰ تا ۳۵۰ سال بیان گردیده است، که زمان ولادت او را سالهایی دورتر نشان میدهد.[۳۲] آیین و مذهب پیشین شیخ صدوق، از محدثان شیعه، بر این باور است که سلمان فارسی هیچگاه به غیر خدا مانند سجده نکرد اما چون قبلهای که رو به آن برای خداوند مأمور به سجده بود به طرف شرق و محل طلوع خورشید بود پدر و مادرش می پنداشتند که او برای خورشید و محلی که خورشید از آن طلوع می کند سجده می کند.[۳۳] همچنین بر اساس روایتی از امام علی(ع) اگر چه سلمان ناچار بود به مشرک بودن خود وانمود کند، اما هیچگاه زرتشت نبوده است.[۳۴] در حدیثی از پیامبر(ص) بر روحیه حقیقتجویی سلمان تأکید شده است.[۳۵] اگرچه در مصادری او را از پیروان دین زرتشت معرفی کردهاند که بر روشن نگهداشتن آتش مواظبت داشته،[۳۶] اما بر اساس مستنداتی دیگر وی در همان زمان نیز آئین زرتشت را صحیح نمیدانسته است.[۳۷] بنا به گزارش خطیب بغدادی، مورخ سده پنجم، سلمان فارسی به جهت علاقه شدید پدرش، مانند دختران جوان در خانه محبوس شده بود و به همین دلیل با ادیان دیگر آشنایی نداشت.[۳۸] روزی که پدرش او را به سرکشی از کارگرانش مأمور ساخت، از خانه خارج شد و به یکی از کلیساهای مسیحیان برخورد کرد.[۳۹] او با دیدن عبادت مسیحیان به دین آنها علاقهمند شد و از خانه فرار کرد.[۴۰] سلمان فارسی به شام، مرکز مسیحیان، سفر کرد و نزد اسقف آنجا به تعلیم و عبادت پرداخت.[۴۱] سلمان مدتها در شام ماند و سپس به موصل و بعد به نَصیبِین و در نهایت به عَمُوریّه مهاجرت کرد و سالهای بسیاری را در کلیسای آن شهرها، نزد راهبان آنجا به عبادت گذرانید تا آنکه اسقف عموریه او را به ظهور پیامبری در حجاز بشارت داد.[۴۲] شیخ صدوق مهاجرت سلمان را به گونهای دیگر گزارش کرده است. بر اساس گزارش او، سلمان فارسی در کلیسای شهر خود شنید که مسیحیان به یگانگی خدا و نبوت عیسی(ع) و محمد(ص) شهادت میدهند.[۴۳] با شنیدن نام پیامبر(ص) محبت ایشان وجود سلمان را سرشار کرد و به جهت آشنایی با وی، به پیروی از آن دین برآمد و به انطاکیه و سپس به اسکندریه مهاجرت کرد تا آنکه به ولادت پیامبر(ص) بشارت داده شد.[۴۴] ماجرای اسلامآوردن سلمان در سال اول هجری و به روایتی در ماه جمادی الاولی اسلام آورد.[۴۵] او از آخرین راهبی که با او ملازمت داشت، شنیده بود که نشانههای پیامبر(ص) سه چیز است: ۱- صدقه نمیخورد ۲- هدیه را میپذیرد ۳- بین دو کتفش خاتم نبوت وجود دارد.[۴۶] وی همراه با کاروانی به سمت سرزمین عرب حرکت کرد، اما اهل کاروان در وادی القری به سلمان ظلم کرده، با تصاحب اموالش، او را به عنوان برده به فردی یهودی فروختند.[۴۷] آن یهودی نیز سلمان را به یهودی دیگری از بنیقریظه فروخت و سلمان با او به مدینه رفت و در نخلستانش به کار گرفته شد.[۴۸] پس از هجرت پیامبر(ص) به مدینه و توقف در مسجد قبا، سلمان از قدوم ایشان آگاه شد و برای اطلاع از درستی ادعای نبوت وی، مقداری خرما نزدش برد تا آن را به عنوان صدقه به او و یارانش دهد، اما پیامبر از خوردن آن امتناع کرد.[۴۹] سلمان با دیدن یکی از نشانهها، بار دیگر خدمت پیامبر(ص) رسید و مقداری خرما به عنوان هدیه به وی داد.[۵۰] پیامبر هدیه سلمان را پذیرفت و آن را خورد.[۵۱] سلمان با دیدن نشانه دوم در پی نشانه سوم برآمد و روزی که پیامبر در تشییع جنازه یکی از اصحابش حرکت میکرد، پشت سر ایشان قرار گرفت.[۵۲] هنگامی که پیامبر متوجه شد سلمان در پی دیدن خاتم نبوت است، ردای خود را کنار زد و مهر نبوت را به او نشان داد.[۵۳] آنگاه سلمان خود را به قدمهای پیامبر افکند و پاهای او را بوسید و گریه کرد.[۵۴] پیامبر(ص) با همراهی صحابه، سلمان را از صاحبش به غرس ۳۰۰ نهال و ۴۰ اوقیه طلا (هر اوقیه تقریبا معادل هفت مثقال طلا است[۵۵]) خریداری کرد؛ اما آزادی او تا جنگ احزاب طول کشید و سلمان نتوانست در جنگ بدر و اُحد شرکت کند.[۵۶] با این حال طبری، از مورخان اهل تسنن، معتقد است او در جنگ بدر و احد نیز شرکت داشته است.[۵۷] گزارشهای مختلفی در مورد عقد برادری سلمان وجود دارد؛ بر اساس بعضی گزارشها پیامبر(ص) میان او و حذیفه،[۵۸] یا میان او و ابوذر[۵۹] و یا میان او و ابوالدرداء عقد اخوت بست.[۶۰] وفایی شوشتری: نه هرکس شد مسلمان می توان گفتش که سلمان شد کز اول بایدش سلمان شود و آنگه مسلمان شد نه هر سنگ ار بدخشان است، لعلش می توان گفتن بسی خون جگر باید که تا لعل بدخشان شد اقدامات مهم سلمان فارسی در جنگهای صدر اسلام شرکت داشت و پس از غزوه خندق هیچ جنگی از او فوت نشد.[۶۱] پس از رحلت رسول خدا او فرماندار مدائن شد.[۶۲] مطابق نقل یاقوت حموی، نویسنده معجم البلدان، پس از فتح اصفهان به دست مسلمانان، سلمان به آنجا رفت و مسجدی را در زادگاهش بنا نمود.[۶۳] اکنون نیز در منطقه جِیْ اصفهان بقایای مسجدی کهن وجود دارد.[۶۴] مشاوره نظامی به پیشنهاد سلمان، در غزوه خندق دور شهر مدینه خندق کنده شد.[۶۵] هنگامی که پیامبر(ص) از خروج قریش برای جنگ خندق آگاه شد، با مسلمانان درباره چگونگی رویارویی با دشمن مشورت کرد.[۶۶] سلمان شیوه ایرانیان در حفر خندق را مطرح ساخت و مسلمانها از پیشنهاد او استقبال کردند.[۶۷] هر ده نفر مأمور کندن چهل ذراع (تقریبا بیست متر) از خندق شدند. بهخاطر توان جسمی بالای سلمان، بین مهاجرین و انصار اختلاف افتاد و هرکدام سلمان را از خود میدانستند؛ اما پیامبر(ص) سلمان را از اهل بیت خود دانست.[۶۸] به گزارش برخی از منابع، در جنگ طائف نیز سلمان طرح استفاده از منجنیق را مطرح کرد و آن را برای لشکر اسلام ساخت که برای نخستین بار مورد استفاده آنان قرار گرفت.[۶۹] عمر بن خطاب در فتح ایران، سلمان و حذیفه را طلایهدار سپاه اسلام کرد.[۷۰] در فتح مدائن نیز سلمان نقش مذاکره کننده با سران نیروهای ایرانی را بر عهده داشت.[۷۱] مخالفت با جریان سقیفه سلمان فارسی در واقعه سقیفه: لَو بایَعوا عَلِیّاً لَأَکَلوا مِن فَوقِهِم و مِن تَحتِ أرجُلِهِم. (اگر با علی بیعت میکردند برکت از آسمان و زمین بر آنان روی میآورد.) بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۵۹۱. سلمان از مخالفان جریان سقیفه بود و همراه با مقداد و ابوذر و عبادة بن صامت و ابو الهیثم بن تیهان و حذیفه و عمار تلاش کرد تا امر خلافت را در شورایی متشکل از مهاجرین بررسی کند.[۷۲] سلمان صحابه را به دلیل پیروی نکردن از دستور پیامبر(ص) سرزنش میکرد و جمله «کرداذ ناکرداذ» (کردید نکردید: با ابوبکر بیعت کردید، اما به دستور پیامبر عمل نکردید) از او معروف شد.[۷۳] او همراه با اُبَی بن کَعب احتجاجات فراوانی را در مخالفت با واقعه سقیفه بیان مینمود.[۷۴] فرمانداری مدائن عمر بن خطاب سلمان فارسی را به عنوان فرماندار مدائن انتخاب کرد.[۷۵] سهم سلمان از بیت المال در سِمَت فرمانداری مدائن، پنج هزار درهم بود که آن را صدقه میداد و با زنبیل بافی از دسترنج خودش ارتزاق میکرد.[۷۶] وی در مسجد مینشست و قرآن را برای مردم تفسیر میکرد.[۷۷] او در مدائن زیر سایه دیوارها و درختان مینشست و با ساختن خانه برای خود موافق نبود، تا آنکه به پیشنهاد یکی از یارانش، تنها با ساختن خانهای موافقت کرد که چون بایستد سرش به سقف آن و چون دراز کشد، پایش به دیوار آن برخورد کند.[۷۸] روایتهای مختلفی از زهد سلمان نقل شده است.[۷۹] سلمان تا لحظه مرگ والی مدائن بود.[۸۰] بر اساس برخی گزارشها سلمان به سگها برای ایجاد امنیت و مقابله با دزدان مأموریت داد و آنها نیز یک شب به تقابل با دزدان پرداختند و شهر آرام شد.[۸۱] [۸۲] نامه امام علی(ع) به سلمان سید رضی نامهای از امام علی(ع) خطاب به سلمان نقل میکند که با عنوان نامه ۶۸ نهجالبلاغه شناخته میشود.[۸۳] دراین نامه که حضرت قبل از دوران خلافت نوشته است، به ناپایداری دنیا و ترک اعتماد بر آن تاکید کرده است و دنیا را به ماری تشبیه کرده که ظاهرش زیبا و باطنش کشنده است.[۸۴] نامه امام علی(ع) به سلمان (نامه ۶۸ نهجالبلاغه) اما بعد (از حمد و ثناى الهى بدان اى سلمان) دنیا فقط به «مار» شبیه است که به هنگام لمس کردن، نرم به نظر مىرسد؛ ولى در باطنش سمى کشنده است، بنابراین از هر چیزِ دنیا که توجّه تو را به خود جلب کند صرف نظر کن (خواه مال باشد یا مقام و یا لذات هوسآلود) زیرا جز مدت کمى در کنار تو نخواهد بود، غم و غصه دنیا را از خود کنار بده، زیرا که به فراق و جدایى و دگرگونى حالات آن یقین دارى و در آن زمان که به آن بیش از هر وقت دل بستهاى و انس گرفتهاى، بیشتر از آن بر حذر باش، زیرا دوست دنیا هر زمان به امرى شادى آفرین دل بستگى پیدا کند او را به طرف مشکل و ناراحتى مىراند و هر زمان به آن انس مىگیرد او را از آن حالت جدا ساخته در وحشت فرو مىبرد. والسلام. مکارم شیرازی، پیام امام امیرالمومنین(ع)، ۱۳۸۶ش، ج۱۱، ص۳۲۱. همسر، فرزندان و نوادگان سلمان با زنی به نام بُقَیره،[۸۵]از قبیله کِنده ازدواج کرد.[۸۶] در کتابهای روایی و رجالی، افرادی با عنوان فرزند سلمان، ذکر شدهاند؛ مثلا عبدالله، حدیث تحفه بهشتی برای فاطمه(س) را از پدرش سلمان روایت کرده است.[۸۷] چنانکه در کتاب جامع الرواة، از محمد بن سلمان فارسی یاد شده است.[۸۸] همچنین برای سلمان دختری در اصفهان و دو دختر در مُضَر[۸۹] یا مصر ذکر شده است.[۹۰] تعدادی از نوادگان سلمان در طول تاریخ از شخصیتهای حدیثی، علمی و سرشناسی بودهاند که از آن میان میتوان به افرادی چون بدرالدین حسن بن علی بن سلمان[۹۱]، ضیاءالدین فارسی[۹۲]، وهب بن کثیر بن عبدالرحمن[۹۳] و شمس الدین سوزنی اشاره کرد.[۹۴] بر اساس روایت کَشّی، سلمان برای ازدواج نزد عمر رفت و دخترش را از او خواستگار کرد. عمر که در ابتدا با درخواست او موافقت نکرده بود، پس از مدتی پشیمانی خود از عملش را به سلمان ابراز کرد، لکن سلمان این عمل خود را آزمونی برای عمر دانست تا به وسیله آن، قلب عمر را از زدوده شدن از تعصبات جاهلی بیازماید.[۹۵] وفات ضریح سلمان فارسی در مدائن تاریخ درگذشت سلمان در منابع مختلف روایی و تاریخی یکسان نیست؛ در برخی از منابع سال ۳۵ق یا ۳۶ق به عنوان سال وفات او ثبت شده است،[۹۶] چنانکه در برخی گزارشها زمان درگذشت او را دوران خلاف عمر دانستهاند.[۹۷] مهاجرانی، با بررسی روایات مختلف سال ۳۳ق را سال وفات او میداند.[۹۸] وی در مدائن در نزدیکی ایوان کسری به خاک سپرده شد.[۹۹] در برخی از روایات تاریخی آمده است که پس از وفات سلمان، امام علی(ع) از مدینه[۱۰۰] یا کوفه به اذن الهی (طی الارض) به مدائن آمد او را غسل و کفن کرد و بر او نماز خواند و دفن کرد.[۱۰۱][یادداشت ۳] روی کفن سلمان شعری نوشته شده بود که برخی کتابت آن را به سلمان[۱۰۲] و بعضی دیگر به علی(ع) نسبت دادهاند؛[۱۰۳] آن شعر چنین بود: وَفَدتُ علی الکریم بغیر زادٍ مِن الحسنات و القلب السلیم و حَمْل الزاد اَقبحُ کل شیء اذا کان الوُفود علی الکریم ترجمه: بیهیچ توشهای از نیکیها و قلب سلیم بر [خداوند] کریم درآمدم و توشهآوردن زشتترین کار است هنگامی که بر [شخص] کریم وارد شوی. آثار مرتبط کتابهای بسیاری درباره زندگی و عملکرد و جایگاه سلمان فارسی نوشته شده است که آثار ذیل از جمله آنها بهشمار میآید: نَفَس الرحمان فی فضائل سلمان، تألیف میرزا حسین نوری که در هفده باب تنظیم شده و بسیاری از مباحث مربوط به جغرافیا، تاریخ، شرح حال و سخنان سلمان در آن گرد آمده است. این کتاب به همت مترجمان مختلفی به زبان فارسی ترجمه شده است؛ رحمت پارسایان: سلمان فارسی به کوشش سیدجواد حسینی رضایی و سلمان فارسی از سپاهان تا مدائن به قلم سیدحسن افتخار زاده از جمله این ترجمهها است. سلمان الفارسی فی مواجهة التحدی، به قلم سید جعفر مرتضی عاملی در چهار فصل به بررسی ابعاد وجودی سلمان پرداخته است. این اثر با عنوان سلمان فارسی به کوشش سید محمد حسینی به فارسی برگردان شده است. سلمان سابق فارس عرض و تحلیل، نوشته محمدجواد آلالفقیه؛ این کتاب را انتشارات موسسة الاعلمی للمطبوعات بیروت چاپ کرده است. سلمان فارسی، اثر عباس ملکی که برای گروه سنی نوجوانان نوشته شده و با کوشش دفتر نشر فرهنگ اسلامی منتشر شده است. سلمان فارسی استاندار مداین، نوشته احمد صادقی اردستانی در شانزده فصل سامان یافته و به بررسی سرگذشت سلمان فارسی و جایگاه او میپردازد. زندگی پرافتخار سلمان فارسی: پیشگام رابطه اسلام و ایران، به خامه محمد محمدی اشتهاردی که در چهار فصل تنظیم شده و سرگذشت سلمان را از ابتدای ولادت تا وفات بررسی میکند. سلمان فارسی، (اولین شماره از مجموعه آشنایی با اسوهها) نوشته جواد محدثی که چاپ هشتم آن در سال ١٣٩٤ش از سوی انتشارات بوستان کتاب قم در ٧٢ صفحه منتشر شده است. بررسی سیر زندگی و حکمت و حکومت سلمان فارسی، نوشته سیدعطاءالله مهاجرانی که چاپ ششم آن در سال ۱۳۸۷ش. توسط انتشارات اطلاعات منتشر شده است. همچنین در ایران سریالی به کارگردانی داود میرباقری در حال ساخت است که در آن زندگانی سلمان از تولد تا تاریخ صدر اسلام روایت میشود. این سریال، بزرگترین پروژه تلویزیونی جمهوری اسلامی ایران عنوان شده است.[۱۰۴] گفته میشود در این سریال، علیرضا شجاع نوری نقش سلمان فارسی را بازی خواهد کرد.[۱۰۵] جستارهای وابسته نماز سلمان پانویس شیخ صدوق، کمال الدین، ۱۳۹۵ق، ج۱، ص۱۶۵. ابناثیر، اسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۲۶۵. طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۱۷۱. شیخ صدوق، کمال الدین، ۱۳۹۵ق، ج۱، ص۱۶۵. طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۱۷۱. شیخ صدوق، کمال الدین، ۱۳۹۵ق، ج۱، ص۱۶۵.
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
سلمان فارسی . [ س َ ن ِ ] (اِخ ) یکی از مشاهیر صحابه ٔ پیغمبر و از شخصیت های بسیار بزرگ اسلام است . وی فارسی و دهقانزاده ای از ناحیه ٔ «جی » ا...