ول
نویسه گردانی:
WL
ولvel معنی یله؛ رها؛ آزاد؛ سرخود. ⟨ ول کردن: (مصدر متعدی) [عامیانه] رها کردن. مترادف ۱. ترک، رها، متروک، مرخص، مستخلص، واگذار ۲. عاطل، مهمل ۳. سست، شل ۴. آزاد ۵. بی ادب، بی تربیت، بیکاره، ولگرد، ولنگار، ولو، ویلان، هرزه. ۶. محبوب، نگار، یار || دل خسته را ای گرانمایه ول سوی خاک بردم ز مهر تو دل عیوقی. || "در تداول لهجه های جنوبی کنایه از معشوق است : ول من شهربانو نام داره به دستش شاخه ٔ بادام داره. ؟" لغتنامه دهخدا.
واژه های همانند
۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
ول خرجی کردن . [ وِ خ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پول خود را بیهوده خرج کردن . اسراف کردن در هزینه .
ول گویی کردن . [ وِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، سخن بیهوده و بی معنی گفتن . یاوه گفتن .