اجازه ویرایش برای همه اعضا

عرق

نویسه گردانی: ʽRQ
عرق (می، باده)؛ همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: چشند cashand (سغدی) تاهو tāhu، مل mol، می mey (دری). عرق (آبی که از پوست تن بیرون زند)؛ همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: استیپ estip (اوستایی: stipi) (سنسکریت: svid؛ انگلیسی: sweat) خواک xavāk (پشتو) خوید xavid (دری)*** فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹۸ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۰ ثانیه
ارق . [ اَ ] (اِ) نهر و گذرآب . و در لهجه ٔ آذری اَرخ است به معنی جوی و نهر.
ارق . [ اَ رَ ] (ع مص ) بیداری شب .بیخواب ماندن بشب . بی خواب شدن . (زوزنی ). بیخوابی .
ارق .[ اَ رِ ] (ع ص ) بیخواب . بیخواب شده . بیدار. آرِق .
ارق . [ اَ رَق ق ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از رقیق . رقیق تر.تُنُک تر. اَدَق . شفاف تر. باریکتر. (غیاث اللغات ).- امثال : ارق ﱡ من الماء . ارق ﱡ م...
ارق . [ ] (اِخ ) موضعی به سیستان . (نخبةالدهر دمشقی چ لیبسک ص 183).
ارغ . [ اُ ] (ص ) بادام و پسته و فندق و نارگیل و گردکان و زردالو و امثال آن را گویند که درون آن تیز و تلخ و تند شده باشد. (جهانگیری ) (بره...
ارغ . [ اَ رُ ] (اِ) بادی که از گلوی مردم بخوردن طعام یا چیزی ناگوارا به آواز برآید. (مؤید الفضلاء). بادی است بدبو که از گلوی مردم در وق...
آرغ . [ رُ ] (اِ) آروغ ۞ .
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ صفحه ۱۰ از ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.