خدمه
نویسه گردانی:
ḴDMH
این واژه عربی است و ارتباطی با واژه ی هدمه hadema در اوستایی به معنی خانه، سرا، کاشانه، منزل، مسکن، بنا، بیت، عمارت ندارد؛ زیرا هدمه از ریشه هَد به این معانی ساخته شده است: 1ـ نشستن، آرمیدن، استراحت کردن. 2ـ نشاندن، ساکن کردن. 3ـ ماندن، مقیم ـ ساکن شدن. 4ـ کوفتن، کوبیدن، کشتن، خرد کردن. 5 ـ نزدیک شدن. (فرهنگ چهار جلدی واژه های اوستا، احسان بهرامی) در حالی که خدمه در عربی از ریشه خَدَمَ ساخته شده است و واژه های خادم، مخدوم، استخدام، مستخدم نیز از آن ساخته شده است. همتای پارسی خدمه، این واژه ی زیبای خراسانی است: آپگان āpagān.*** فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
خدمه /xadame/ معنی ۱. = خادم ۲. مجموع کارکنان یک وسیله، مکان، یا ماشین: خدمهٴ مسجد، خدمهٴ هواپیما، خدمهٴ هتل. فرهنگ فارسی عمید مترادف و متضاد خادمان، ...
خدمة. [ خ ِ / خ َ م َ] (ع مص ) خدمت نمودن . (از منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از قاموس ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از معجم الوسیط). چاک...
خدمة. [ خ َ م َ ] (ع اِ) ساعت از شب واز روز. (منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از قاموس ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).
خدمة. [ خ ُ م َ ] (ع اِ) سپیدی ساق گوسپند و بز کوهی و سپیدی در سیاهی وسیاهی در سپیدی ساق آنها نزدیک خردگاه . (از منتهی الارب ) (از لسان الع...
خدمة. [ خ ِ م َ ] (ع اِ) دوال . (منتهی الارب ) (از قاموس ) (از تاج العروس )(از لسان العرب ) (از اقرب الموارد) (از البستان ).
خدمة. [ خ َ دَ م َ ] (ع اِ)دوال سطبر تافته شده مانند حلقه ای بر خردگاه شتر بسته پاافزار وی را بدان محکم کنند. (منتهی الارب ) (از متن اللغة) ...