اجازه ویرایش برای همه اعضا

عزیز

نویسه گردانی: ʽZYZ
این واژه که در عربی از ریشه عز (با تشدید ز) ساخته شده است، برگرفته از واژه ی اوستایی اَئُزه aoza به معنی گرامی داشتن است. پس عزیز واژه ای عربی شده یا معرب از پارسی است. همتای پارسی آن اینهاست: فری fri (سغدی) فریان faryān (سغدی: fryān) زرژیک zaržik (سغدی: żržcik) نازار (لری).*** فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
طارق عزیز (به سریانی: ܡܝܟܐܝܠ ܝܘܚܢܢ) با نام اصلی میخائیل یوحنا (زاده ۱۹۳۶ - مرگ ۲۰۱۵)، سیاست‌مدار آشوری‌تبار اهل عراق و از اعضای رده بالای حزب بعث بود....
جان عزیز. [ ن ِ ع َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قسم بجان عزیز. (بهار عجم ) : مرا تو جان عزیزی ّ و یار محترمی بهرچه حکم کنی بر وجود من حکمی . سع...
عزیز داشتن . [ ع َ ت َ ] (مص مرکب ) گرامی داشتن . ارجمند داشتن . احترام کردن : طغرل را گفت شاد باش ای کافرنعمت ازبهر این تو را پروردم و از...
حدیث عزیز. [ ح َ ث ِ ع َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یکی از سیزده قسم حدیث های صحیح و حسن . (کشاف اصطلاحات الفنون از خلاصة الخلاصة). رجوع به ...
قلعه عزیز. [ ق َ ع َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد، واقع در 3هزارگزی جنوب خاوری بجنورد و سر راه شوسه ٔ عموم...
کانی عزیز. [ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ذهاب بخش سرپل ذهاب شهرستان قصرشیرین . واقع در 10هزارگزی شمال خاوری سرپل ذهاب و 3هزارگزی شمال...
عزیز بابدی . [ ع َ ب َ ] (اِخ ) دهی از بخش میان کنگی شهرستان زابل . سکنه ٔ آن 289 تن . آب آن از رودخانه ٔ هیرمند. محصول آن غلات و لبنیات اس...
کلاته عزیز. [ ک َ ت ِ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
عزیز الصغیر. [ ع َ زُص ْ ص َ ] (ع اِ مرکب ) قنطوریون صغیر است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به قنطوریون شود.
عزیز الکبیر. [ ع َ زُل ْ ک َ ] (ع اِ مرکب ) قنطوریون کبیر است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به قنطوریون شود.
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.