خورش
نویسه گردانی:
ḴWRŠ
خورش . [ ش ِ ] (اِمص ) اسم مصدر از خوردن . عمل خوردن. اکل. بکارند و ورزند و خود بدروند به گاه خورش سرزنش نشنوند. فردوسی. . می روشن آورد و رامشگران همان در خورش باگهر مهتران. فردوسی. یکدل و یکروی همچون آینه در خورش انباز و درکوشش رفیق ملک الشعراء بهار. مشو در خورش باکسان هم نبرد دل میزبان را میاور به درد. ملک الشعراء بهار.
واژه های همانند
۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۵ ثانیه
خورش ساختن . [ خوَ / خ ُ رِ ت َ ] (مص مرکب ) طعام ساختن . غذا درست کردن . غذا تهیه کردن . || قاتق درست کردن . قاتق فراهم آوردن . قاتق تهیه...
گونه ای خورش ایرانی که با پلو یا چلو خورده میشود و ترکیبی است از مغز گردوی آسیاب شده، گوشت مرغ یا گوشت چرخ کرده ی گاو یا گوسفند که به شکل گلوله های کو...
خورش یافتن . [ خوَ / خ ُ رِ ت َ ] (مص مرکب ) غذا یافتن . طعام یافتن . خوراک یافتن . (یادداشت مؤلف ). اقتیات . (منتهی الارب ). || قاتق یافتن ...
گونه ای خورش ایرانی که با پلو یا چلو خورده میشود و ترکیبی است از بادمجان سرخ شده، گوشت، پیاز داغ، لپه و گوجه فرنگی یا رب آن٠
خورش و خوراک . [ خوَ / خ ُ رِ ش ُ خوَ / خ ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) مأکول . (آنندراج ). طعام . غذا.
یک غذای بسیار رایج ایرانی که از همراهی برنج چلویی با خورش قیمه شکل می گیرد٠
نوعی خورش ایرانی که همراه با چلو یا پلو خورده می شود و ترکیبی است از سبزی قرمه، گوشت قرمه شده، پیاز داغ، لوبیا قرمزو لیمو عمانی٠ سبزی آن می بایست ساتو...
گونه ای خوراک ایرانی که ترکیبی است از برنج چلویی و خورش بادمجان (خورش بادمجان ترکیبی است از بادمجان سرخ شده، گوشت، پیاز داغ، لپه و گوجه فرنگی یا رب آن...
نوعی چلوخورش بسیار رایج ایرانی که از کنار هم قرار گرفتن برنج چلویی و خورش قرمه سبزی تشکیل می گردد٠