طی
نویسه گردانی:
ṬY
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پتمو patmu (پهلوی)، تیپر tiper (کردی).***فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۶۸ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۵ ثانیه
تی تی . (ق ) (عامیانه ) بزودی و شتابان . (ناظم الاطباء).
گن تی . [ گ ِ ] (اِخ ) نام یکی از کوههای شمالی مغولستان است . (از ایران باستان ص 2251).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
پی تی . (اِ) دیزی کوچک . دیزی . تیَره (در تداول مردم قزوین ). || آبگوشت .
پی تی . (اِ) پیچّی . (در تداول مردم قزوین ). لقمه . پیته .
پی تی . (اِخ ) ۞ نام زنی غیبگوی در معبد دلف . رجوع به پی تیا و ایران باستان ج 1 ص 272 و 665 و 667 و 749 و 781 و ج 2 ص 1214 و 1226 و 1227 شود)...
اری تی . [ اُ ] (اِخ ) ۞ زن بُرِه خدای باد شمال در اساطیر یونان . (ایران باستان ص 773).
تی تیش . (اِ) در زبان اطفال ، جامه یا جامه ٔ نو. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). در زبان اطفال کوچک به معنی لباس خوب . (فرهنگ نظام ). رجوع به ...
تی مون . [ ی ی ِ م ُ ] (اِخ ) ۞ سباستین . تاریخ دان فرانسوی (1637-1698 م .) است . او در تدوین گوشه نشینان پرت رویال ۞ همکاری داشت . (از لا...