اجازه ویرایش برای همه اعضا

نفرت

نویسه گردانی: NFRT
ناخوشایندی کم یا زیاد از چیزی یا از چهره، رفتار و یا گفتار کسی با یا بی علت که می تواند همیشگی یا گذرا باشد و رویگردانی از آن چیز یا کس را به دنبال دارد. (https://www.cnrtl.fr/definition/aversion) (https://www.cnrtl.fr/definition/repugnance) همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: بیزاری (دری) آسیس (بلوچی) نوریژ nuriž (سغدی: nurež) کرک kerk (خراسانی) زیشتایو ziŝtāyu (سغدی: ziŝtāyuc) خیچا xeycā (خراسانی: xeyca) ***فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
نفرت . [ ن ِ رَ ] (ع اِمص ) رمیدگی . نوعی رمیدگی از چیزی . (غیاث اللغات ). بیزاری . اشمئزاز. رمیدگی . ناخواهانی . (یادداشت مؤلف ). فرار. گریز. هز...
نفرت آور. [ ن ِ رَ وَ ] (نف مرکب ) نفرت آورنده . که تولید اشمئزاز و دل زدگی و تنفر کند.ناپسند. مکروه . ناخوشایند. موجب بیزاری و رمیدگی .
نفرت آوردن . [ ن ِ رَ وَ دَ ] (مص مرکب ) ایجاد کراهت و رمیدگی و اشمئزاز کردن : زنان و مخنثان را برگمارند تا از معشوق او حکایتهاء زشت ناپسندیده...
نفرت انگیز. [ ن ِ رَ اَ ] (نف مرکب ) نفرت آور. ناخوشایند.
نفرت انگیزی . [ ن ِ رَ اَ ] (حامص مرکب ) عمل نفرت انگیز. رجوع به نفرت انگیز شود.
نفرت داشتن .[ ن ِ رَ ت َ ] (مص مرکب ) بیزار بودن . کراهت داشتن .
نفرت گرفتن . [ ن ِ رَ گ ِرِ ت َ ] (مص مرکب ) بیزار شدن . رمیدن : مردم از او سیر نگردد و طبع نفرت نگیرد. (نوروزنامه ).
نفرت نمودن . [ ن ِ رَ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) اظهار تنفر و بیزاری کردن .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.