بور
نویسه گردانی:
BWR
بور. (ص. فا). رنگ پریده. رنگ باخته. آفتاب خورده و رنگ باخته. متمایل به سفیدی شده: زنهار تا چنان نکنی کآن سفیه گفت چون قیر بِه ْ سیاه گلیمی که گشت بور. ناصرخسرو. کی ببینی سرخ و سبز و بور را تا نبینی پیش از این سه نور را. مولوی. موی گردد پس از سیاهی بور نیست بعد از سفیدی الا گور. سعدی. .. پیر گشتی و مینگشتی سیر رنگ ریشت سیاه و بور و سپید گشت و رنگ دلت همان چون قیر میرزا حبیب خراسانی. - موی بور؛ برنگی روشن تر از خرمایی، نزدیک به سپیدی. انگلیسی: faded pale
واژه های همانند
۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
تمیشه بور. [ت َ ش َ / ش ِ ] (اِ مرکب ) از تمیشه = نام ناحیه و بور= خار. و این اصل کلمه ٔ تمشک است و تمیشه بور، نامی است که در طوالش به تم...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
کارس تنس نی بور. [ ت ِ ] (اِخ ) ۞ یکی از شرق شناسان که سوادی از کتیبه های تخت جمشید برداشت و در 1765 م . معلوم کرد که خطوط کتیبه ها از سه ...