قرص
نویسه گردانی:
QRṢ
(کلیچه، چیز کوچک و گرد که برای یگان نان و دارو به کار می رود). همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ناژ (سغدی) جب jeb (سنگسری). غرس qors این واژه پارسی است به معنی سفت، استوار.***فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۴۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۳ ثانیه
غرس الدین . [ غ َ سُدْ دی ] (اِخ ) الظاهری (1410- 1467 م .). حاکم اسکندریه و امیر حج بود (1436). به امارت کرک و صفد رسید. کتاب «زبدة کشف الم...
غرس النعمة. [ غ َ سُن ْ ن ِ م َ ] (اِخ ) محمدبن هلال بن محسن بن ابراهیم الصابی . قفطی در تاریخ الحکماء (ص 110) وی را از مؤلفین کتب تاریخ می...
غرس الدولة. [ غ َ سُدْ دَ / دُو ل َ ] (اِخ ) رجوع به محمدبن حسن غرس الدولة شود.