انتصاب
نویسه گردانی:
ʼNTṢAB
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ویداریش vidāriŝ (پارتی و مانوی: vidāriŝn) نیپاز nipāz (سغدی: نیپاذ nipaż)***فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
انتصاب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) برپای خاستن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). برپا ش...
انتصاب نمودن . [ اِ ت ِ ن ُ/ن ِ/ن َ دَ ] (مص مرکب ) قیام کردن . اقدام کردن : تا دل میل نکند زبان به ارتکاب جرایم انتصاب ننماید. (سندبادنامه...
انتساب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بازبستن خود را به کسی . (ناظم الاطباء). نسبت داشتن به کسی . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). خویشتن را بکسی واخواندن ....
نصرت انتساب . [ ن ُ رَ اِ ت ِ ] (ص مرکب ) منسوب به فتح و نصرت . مظفر. پیروز. پیروزمند : پای مبارک در رکاب نصرت انتساب آورده . (حبیب السیر ص 1...