کتاب بازی زندگی
نویسه گردانی:
KTAB BAZY ZNDGY
کتاب بازی زندگی (چهار اثر از فلورانس اسکاول شین)، به شما میآموزد که چگونه قدرت اعجابانگیز ذهن خویش را کشف کنید و موفقیت را در آغوش گیرید. بیشتر مردم زندگی را میدان جنگ میپندارند اما زندگی جنگ نیست، بازی است. این بازی را نمیتوان بدون آگاهی از قانون معنویت به خوبی انجام داد. با مطالعه و به کار بستن اصول معرفی شده در کتاب بازی زندگی (The game of life and how to play it)، به ثروت، موفقیت، سلامت و وفور دست مییابید و درهای شادمانی و آفرینش به رویتان گشوده میشود. این عبارت که آدمی هر چه بکارد، درو میکند به این معناست که انسان هر چه در سخن و عمل نشان دهد، به او برخواهد گشت؛ هر چیزی که بدهیم همان را خواهیم گرفت. اگر نفرت بورزیم، نفرت نصیبمان خواهد شد؛ اگر عشق بورزیم، عشق دریافت خواهیم کرد؛ اگر دیگری را سرزنش کنیم، ما نیز سرزنش خواهیم شد. اگر دروغ بگوییم، دروغ خواهیم شنید؛ اگر کسی را فریب دهیم، فریب خواهیم خورد. این را هم خوب میدانیم که قدرت تخیل و تصویرسازی، نقشی برجسته در بازی زندگی ایفا میکند. فلورانس اسکاول شین (Florence Scovel Shinn)، نویسندهی این کتاب عقیده دارد که کلامتان عصای جادویی شما و دروازهی نهان به سوی سرزمین کامیابی است. از طرفی دیگر هر آنچه انسان در خیال خود بپروراند، دیر یا زود در زندگیاش آشکار میشود. برای کامیابی در بازی زندگی باید قدرت تخیل و تصور را بشناسیم. باید بیاموزیم که تنها نیکیها را تصور کنیم و با هر آرزوی درونی، سلامتی، ثروت، عشق، دوستی، صمیمیت، دیگر آرزوهای بزرگ را تمنا کنیم تا به والاترین نیکیها دست بیابیم. تخیل و تجسم خلاق را قیچی ذهن میدانند و این قیچی هر لحظه در حال بریدن تصاویری است که آدمی در ذهن خود به آن میاندیشد و دیر یا زود این تصاویر، در دنیای واقعی شکلی حقیقی خواهند گرفت. برای یادگیری درست نیروی تجسم، ابتدا باید کارکرد ذهن خویش را بشناسید. ذهن آدمی سه بخش داد: نیمه هوشیار، هوشیار و هوشیار برتر. ذهن نیمه هوشیار، قدرت مطلق است. این بخش مانند نیروی بخار یا نیروی برق عمل میکند و با زدن یک کلید روشن میشود. هر فرمانی که به او بدهید، انجام خواهد داد و توان تشخیص و تمیز ندارد. هر آنچه با تمام وجود حس کنيد یا آن را به روشنی تجسم نمایید، به ذهن نیمه هوشیار میرود و موبهمو بدون هیچ تغییری متجلی میشود. از آن سو ذهن هوشیار، ذهن نفسانی یا فناپذیر نامیده میشود. ذهن هوشیار همان ذهن بشری است و زندگی را همان طوری که به نظر میرسد، میبیند. این ذهن، مرگ، مصیبت، بیماری، فقر و محدودیتها را میبیند و بر ذهن نیمه هوشیار تأثیر میگذارد. ذهن دارای هوشیاری برتر که همان علم الهی نیز نامیده میشود، درون هر انسانی به ودیعه گذاشته شده و قلمروی آرمانها و ایدههای عالی و بیعیب و نقص است. جملات برگزیدهی کتاب بازی زندگی: - خداوند مراقب من است پس هرگز نیازمند نخواهم بود. - همه قدرتها به من عطا شده تا صبور و قدرتمند باشم. - خدا معجزات خود را از راههایی باور نکردنی عملی میکند. - فرشته تقدیرم جلوتر از من گام برمیدارد و راه را نشانم میدهد. - همانطور که به سوی موانع پیش میروم، ایمان به خدا آنها را محو میکند. در بخشی از کتاب بازی زندگی میخوانیم: همه ما باید برای دروازههای افکار خود نگهبانانی قرار دهیم تا از هوشیاری برتر ما مراقبت کنند. ما قدرت انتخاب اندیشههایمان را داریم. شاید در نگاه اول مدیریت افکار کار دشواری به نظر آید زیرا ما هزاران سال به اندیشههایمان اجازه دادهایم تا ما را تحت کنترل درآورند. افکار مانند حیوانات وحشی به ذهن ما هجوم میآورند اما سگ گله به تنهایی میتواند گوسفندان هراسان را مهار و هدایت کند. فیلمی در مورد یک سگ گله دیدم که باید گوسفندان را کنترل میکرد. او تمام گوسفندان را به جز سه گوسفند تحت کنترل داشت اما این سه گوسفند مقاومت میکردند و برای بیان اعتراض خود، پاهای جلویی خود را در هوا تکان میدادند. سگ نه واق واق کرد و نه با آنها دعوایی کرد. او فقط آرام دربرابرشان نشست و چشم از آنها برنداشت. او در سکوت نشست و عزم خود را نشان داد. پس از مدتی گوسفندان آرام وارد طویله شدند. ما نیز باید به همین شیوه یعنی با عزمی جزم و حفظ آرامش و نه با زور و فشار اندیشههای خود را مهار کنیم. وقتی افکارمان را کنترل کردیم، نوبت به کلام میرسد. با تکرار عبارات مثبت و مناسب بر ذهن نیمه هوشیار اثر میگذاریم و بر شرایط تسلط مییابیم. شادی و کامیابی آدمی به نگهبانی که برای دروازههای افکار خود قرار دادهایم، بستگی دارد زیرا این اندیشهها هستند که به زودی خود را بیرون از ما و در واقعیت نشان میدهند. مردم فکر میکنند با فرار از موقعیتهای ناخوشایند میتوانند از آنها خلاص شوند، غافل از اینکه تا زمانی که افکار و کلام خود را تغییر ندهند، آسمان همه جا همین رنگ است. در زندگی این افراد تجربههای تلخ آنقدر تکرار میشوند تا درسهایی که باید را بیاموزند. فهرست مطالب کتاب بازی زندگی و روش این بازی بازی قانون توانگری قدرت کلام قانون عدم مقاومت قانون کارما و قانون بخشش سپردن بار عشق شهود یا هدایت تجلی کامل خویش یا طرح الهی تکذیبها و تأکیدها کلام تو عصای جادویی توست مقدمه موفقیت ثروت شادی عشق ازدواج بخشش کلامی از جنس خرد ایمان فقدان بدهی فروش مصاحبههای کاری راهنمایی مراقبت حافظه مشیت الهی سلامت چشمها کمخونی گوش روماتیسم رشد کاذب و چاقی بیماریهای قلبی عناصر سفر متفرقه نتیجهگیری دروازه نهان به سوی سرزمین کامیابی مقدمه راز موفقیت خشتهای بیکاه و پنج نفر از آنها دانا بودند چه انتظاری دارید؟ زیر بال خداوند بر سر چندراهی عبور از دریای سرخ نگهبان دروازه جاده فراوانی و ثروت هرگز نیازمند نخواهم بود هستی را به دیده اعجاز نظاره کن بر بهترینها برتری یابید رودهایی در بیابان مفهوم باطنی سفید برفی و هفت کوتوله قدرت کلام سلاحهایی که نمیشناسیم من به شما قدرت میدهم قوی باش و از هیچ چیز نهراس! شکوه خداوند آرامش و کامیابی فرصت بزرگ شما در هیچ چیز مضطرب نشوید شجاعت کامیابی و موفقیت
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.