قلم
نویسه گردانی:
QLM
همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: تیگرا tigrā (پارسی باستان)***فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۵۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
قلم تراش . [ ق َ ل َ ت َ ] (اِ مرکب ) نوعی از کارد درازدسته که بدان قلم تراشند. چاقو و گزلکی که بدان قلم و جز آن میتراشند. (آنندراج ) (ناظم ...
قلم دوات . [ ق َ ل َ دَ] (اِ مرکب ) محبره و اسباب تحریر. (ناظم الاطباء).
قلم رسام . [ ق َ ل َ رَس ْ سا ] (اِ مرکب ) حکاک و منبت کار به روی برنج . (ناظم الاطباء).
زبان قلم . [ زَ ن ِ ق َ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نوک قلم . که در این شعر به تیغ آخته تشبیه شده : من بدین آخته زبان قلم گفت خواهم ...
خانه ٔ قلم .[ ن َ / ن ِ ی ِ ق َ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خانه ٔکلک . (آنندراج ). آن قسمت از قلم که از وی تراشند.
خرده ٔ قلم . [ خ ُ دَ / دِ ی ِ ق َ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تراشه ٔ قلم . (آنندراج ) : دلیل عزت اهل سخن همین کافی است که خرده های قلم ...
قلم پاک کن . [ ق َ ل َ ک ُ ] (اِ مرکب ) پاک کننده ٔ قلم و آن پارچه ٔ پشمینه یا کرباس باشد که بدان قلم سیاهی آلوده را پاک کنند. (غیاث اللغات...
لوح و قلم . [ ل َ / لُو ح ُ ق َ ل َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) رجوع به لوح (در معنی کتاب مبین ) و قلم شود : لوح و قلم به قطع دماغ و زبان تو...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
قلم شیربک . [ ق َ ل َ ؟ ] (اِخ ) یکی از طوایف پشتکوه ، از ایلات کرد ایران . ییلاق این ایل گرازان و قشلاق آنها شایق است . (از جغرافیای سیاسی...