اجازه ویرایش برای همه اعضا

غرفه

نویسه گردانی: ḠRFH
همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: توگ tug (مانوی)***فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
سه غرفه ٔ مغز. [ س ِ غ ُ ف َ / ف ِ ی ِ م َ ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سه غرفه ٔ دماغ است که محل فکر و محل خیال و محل حافظه است . (برهان ) : به...
سه غرفه ٔ دماغ . [ س ِ غ ُ ف َ / ف ِ ی ِ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سه ایوان دماغ است که محل فکر و محل خیال و محل حافظه باشد. (برهان ).
غرفة. [ غ َ ف َ ](ع اِ) یکبار بریدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اسم مرة از غَرف . (تاج العروس ). || یکبار فریز کردن موی . (از منتهی الارب ) (...
غرفة. [ غ َ رَ ف َ ] (اِخ ) ابن الحارث الکندی . صحابی است . (منتهی الارب ). کنیه ٔ وی ابوالحارث است . ساکن مصر و از صحابه ٔ پیغمبر و از روات بود....
غرفة. [ غ ُ ف َ ] (ع اِ) یک مشت آب . ج ، غِراف ، و هو اسم للمفعول لانک ما لم تغرفه لاتسمیه غرفة. (منتهی الارب ). به قدر یک مشت . (غیاث الل...
غرفة. [ غ ُ ف َ ] (اِخ ) نام قصری در یمن . لبید گوید : غلب اللیالی خلف آل محرق و کما فعلن بهرمز و بهرقل و غلبن ابرهة الذی الفیته قدکان خلد فو...
غرفة. [ غ ُ ف َ ] (اِخ ) الازدی . صحابی و از کوفیان بشمار است ، ابن سکن از طریق حرث بن حضیر از ابی صادق از غرفة الازدی روایت کند. وی از اصحاب...
غرفة. [ غ ُ ف َ ] (اِخ ) ابن مالک الازدی ، برادر عبدالرحمن . همان عروةبن مالک است که در بعض کتب به تصحیف غرفة آمده است . (الاصابة ص 197). ر...
غرفة. [ غ ِ ف َ ] (ع اِ) هیأت آب به دست گرفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نوعی از برداشتن آب به دست . (غیاث اللغات ). || نعل . ج ، غِرَف...
قرفة. [ ق ِ ف َ ] (ع اِ) پاره ای پوست . || پوست پاره های انار. || آب بینی خشک در بینی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (ص ) مرد متهم ...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.