اجازه ویرایش برای همه اعضا

دموکراسی

نویسه گردانی: DMWKRʼSY
این واژه در فرهنگ انگلیسی - انگلیسی وبستر چنین ریشه یابی شده است: de-moc-ra-cy از فرانسوی democratie از لاتین democratia از یونانی demokratia از demos (مردم) از هند و اروپایی damos (تقسیم بندی مردم). این واژه در سال 1361 میلادی به زبان فرانسه راه یافته و به رژیم سیاسی گفته می شود که در آن قدرت به طور مستقیم در دست نمایندگان مردم و غیر مستقیم در دست شهروندان است؛ و دکترینی است که بر پایه آن مردم از همه گونه آزادی سیاسی - اجتماعی و اقتصادی به طور یکسان برخوردارند. (https://www.cnrtl.fr/definition/democratie) (Le Petit Robert 1) نخستین کسی که نظریه دموکراسی را در جهان پیش کشید، یکی از دستیاران داریوش بزرگ به نام هوتن است که هرودوت در کتاب خود دیدگاه وی را در نشستی که پس از کشتن بردیای دروغین و به تخت نشستن داریوش برگزار شد، آن را چنین آورده است: «هوتن به داریوش گفت به نظر من زمان آن گذشته است که یک تن از میان ما همه کاره باشد و خودسرانه فرمانروایی کند. روش حکومت استبدادی نه خوشایند است و نه به صلاح شماست؛ و خود بهتر می دانید که فزونی قدرت و غرور چگونه کار کمبوجیه را تباه ساخت؛ و همان وضع را هم در زمان گئوماتای مغ دیدید. چگونه ممکن است این شیوه ی حکومت را با قواعد اخلاق و سیاست تطبیق داد؟ در همان راهی که تنها یک تن مقتدر و مختار باشد بی این که هیچ مسئولیتی یا نظارتی در کارش باشد و هر جور که دلخواه اوست، رفتار کند؟ حتی نیک ترین کسان هم هنگامی که به چنان جایگاهی برسند، بعید نیست، به کلی متفاوت شوند؛ زیرا آنها در اوج قدرت، وضع را مانند سابق نخواهند دید. پاره ای نقایص عادی فرمانروایان خودسر، برآمده از رشک است و برخی دیگر از خودبینی بر می خیزد. حسد از آن رو که ضعف سرشت آدمی است و غرور بدان جهت که جاه و ثروت بیکران سبب این پندار و فریب می شود که حاکم ستمگر خود را برتر از مردم خواهد پنداشت و همین دو عامل ریشه ی هر گونه تباهی است و به دیکتاتوری می انجامد. هر دارای قدرت مطلق باید بر پایه خرد از رشک بر کنار باشد؛ زیرا با اختیارات تام خود می تواند آن گونه که دلخواه اوست، رفتار نماید؛ ولی چنانکه وضع زیردستانش نشان می دهد، در عمل چنین نیست. وی نسبت به کارگزاران برجسته ی سرزمین خود حسادت می ورزد؛ زیرا تنها خواهان برجستگی خویش است؛ از این رو از رفتار فرومایگان خشنود می شود و به همین جهت است که جلب رضایت هیچ کس دشوارتر از جلب رضایت او نیست. وانگهی فرمانروای خودکامه منش و رفتار استواری ندارد. اگر به اندازه ی کافی او را ستایش کنی، آزرده می شود که چرا بیش تر ستایش نشده است و اگر خود را بیش از اندازه در برابرش خوار کنی، به چاپلوسی تعبیر خواهد کرد. دیگر آنکه فرمانروای خودسر، پایه سنت ها و قوانین گذشته را سست و با بهانه های ناچیزی بی گناهان را اعدام می کند و زنان را وسیله ی خوشگذرانی خود می نماید؛ ولی حکومت مردم بر خلاف آن است. نخست این که این شیوه ی حکومت، یعنی برابری حقوق سیاسی و اجتماعی، نام خوشایندی دارد و تساوی همگان در برابر قانون است. دوم این که وقتی مردم زمامدار شوند،خودکامگی از میان خواهد رفت. دادگران و داوران با رای مردم برگزیده می شوند و مسئول کردار خود خواهند بود و در همه ی کارها، تبادل نظر خواهد شد. از این رو پیشنهاد می کنم حکومت پادشاهی را کنار بگذاریم و مردم را صاحب اختیار سازیم؛ چرا که در واقع نام مردم و دولت یکی است.» (ترجمه تاریخ هرودوت، وحید مازندرانی، ص 218 و 219 با ویرایش) ***فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
دموکراسی . [ دِ مُک ْ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ دمکراسی . حکومت عامه . حکومتی که در آن حاکمیت در دست مردم است و کارهادر آن به وسیله ٔ نمایندگانی ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.