و
نویسه گردانی:
W
و: va (حرف ربط و عطف) در سنسکریت va بوده و در واژه ی اکشی بهرووه akŝi-bhru-va (چشم و ابرو) آمده است. (فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ویلیامز چاپ 1964 ص. 3، ستون 3). ***فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۲,۱۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۴ ثانیه
تهی وتهک . [ ت َ / ت ِ / ت ُ ی ُ ت َ هََ ] (ص مرکب ، ازاتباع ) این لغت از اتباع است به معنی برهنه و عریان و تهی و خالی . (برهان ) (آنندراج )...
تیب و شیب . [ ب ُ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) این لغت از اتباع است همچو تار و مار و امثال آن به معنی سرگشته و شتابزده . (برهان ) (آنندراج ) (ن...
ته و بالا. [ ت َ هَُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) به معنی زیروزبر باشد که تحت و فوق است . (برهان ) (از انجمن آرا)(از آنندراج ) (از ناظم الاطباء)...
جفت و جلا. [ ج ُ ت ُ ج َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) پشت هم اندازی و دوزوکلک چینی و با کردن صرف شود. رجوع به جفت و جلا کردن شود.
جفت و طاق . [ ج ُ ت ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) جفت و تا.طاق و جفت . نام بازیی است . رجوع به جفت و تا شود.
جست و خیز. [ ج َ ت ُ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) برجستن و برخاستن . (آنندراج ) : زمین گیری سلیم از ضعف پیری یاد ایامی که جست و خیز در صحرا ب...
جزع و فزع . [ ج َ زَ ع ُ ف َ زَ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) فریاد و زاری . و با مصدر کردن ترکیب میشود.
چاق و چله . [ ق ُ چ ِل ْ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) (از اتباع ) تنومند. فربه . فربی . سمین . || سالم . صحیح . تندرست . و رجوع به چاق و فربه و سمین ...
چاک و بست . [ ک ُ ب َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) بند و گشاد. در تداول عوام «دهان بی چاک و بست » و «چاک و بست نداشتن دهان » مصطلح است که ده...
چاک و چیل . [ ک ُ ] (اِ مرکب ، اتباع ) چک و چیل . لب و لوچه . پک و پوز. || آب از چاک و چیلش راه افتادن ؛ در تداول عوام کنایه از سخت خواها...