۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
ضابط. [ ب ِ ] (ع ص ، اِ) فراهم آورنده . نگاهدارنده . نگاهدارنده ٔ چیزی . آنکه ضبط مدینه و سیاست آن را از طرف سلطان بس باشد. شِحنه :...
زعبط. [ ] (ع مص ) مورد بحث و مذاکره واقع شدن ۞ . دست و پا زدن . (از دزی ج 1 ص 501).
ذآبت . [ ذَ ب َ ] (ع مص ) مانند گرگ شدن در خبث و دها. رجوع به ذآبة شود.