وظایف
نویسه گردانی:
WẒAYF
وظایف . [ وَ ی ِ ] (ع اِ) وظائف . وظیفه ها.
- اهل وظایف ، ارباب وظایف ؛ وظیفه داران و ارباب استحقاق . (ناظم الاطباء). رجوع به وظیفه و وظائف شود.
|| فهرستها و صورتهای مالیاتی . (فرهنگ فارسی معین ).
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
این واژه عربی و اوپ (= جمع) وظیفه است و پارسی آن اینهاست:
هَرگان، هرگاس (هَرگ = وظیفه؛ پهلوی + «ان، اس»)
آستوگان، آستوگاس (آستوگ از اوستایی: آستوگات...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
وظائف . [ وَ ءِ] (ع اِ) وظایف . ج ِ وظیفه . (منتهی الارب ). به معنی روزمره از طعام و رزق و جز آن . (آنندراج ). رجوع به وظیفه شود. و گویند: لل...
خوار و ضعیف . [ خوا / خا رُ ض َ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) نحیف . بی توان . بی قدرت . (یادداشت بخط مؤلف ).