اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آفتاب

نویسه گردانی: ʼAFTAB
آفتاب . (اِخ ) تخلص شاه عالم ابوالمظفر مروج الدین ، از فرمانروایان دهلی . او را به فارسی اشعاربسیار است و ازجمله منظومه ای به نام شهرآشوب در شرح فتنه ٔ غلام قادرخان . وفات او در 1221 هَ .ق . است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
آفتاب‌پرست که به عربی حربا گویند طبقه‌بندی علمی فرمانرو: جانوران شاخه: طنابداران رده: خزندگان راسته: پولک‌داران[۱] زیرراسته: سوسمارهای درختی[۲...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
حرباء / نام حیوانی است خونسرد شبیهه مارمولک با جثه ای بزرگتر. از آنجا ک این حیوان در اثر رنگ محیط تغییر رنگ داده همرنگ فضای محیط می شود در کنایه ب...
آفتاب جبین . [ ج َ ] (ص مرکب ) صاحب جبین تابان .
آفتاب چشمه . [ چ َ / چ ِ م َ /م ِ ] (اِ مرکب ) چشمه ٔ آفتاب . قرص آفتاب . (برهان ).
آفتاب دزدک . [ دُ دَ ] (اِ مرکب ) شبکه ای که طفلان از نی بوریا ساخته و در آفتاب گذارند.
آفتاب پرست . [ پ َ رَ ] (نف مرکب ) آنکه آفتاب را چون خدائی یا قبله ای نیایش کند. مشمِّس . (السامی فی الاسامی ). عابدالشمس . پرستنده ٔ آفتاب . ...
آفتاب زردی . [ زَ ] (اِ مرکب ، ق مرکب ) آفتاب زرد.
آفتاب طلعت . [طَ ع َ ] (ص مرکب ) سخت جمیل . آفتاب روی . آفتاب عذار.
آفتاب عذار. [ ع ِ ] (ص مرکب ) آفتاب طلعت .
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۶ ۴ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.