آفتاب
نویسه گردانی:
ʼAFTAB
آفتاب . (اِخ ) تخلص شاه عالم ابوالمظفر مروج الدین ، از فرمانروایان دهلی . او را به فارسی اشعاربسیار است و ازجمله منظومه ای به نام شهرآشوب در شرح فتنه ٔ غلام قادرخان . وفات او در 1221 هَ .ق . است .
واژه های همانند
۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
پیمانه ٔ آفتاب . [ پ َ / پ ِ ن َ / ن ِ ی ِ ] (اِ مرکب ) پیمانه ای که همچون آفتاب است در اضأت نور یا پیمانه ای که اطفای حرارت آفتاب بدان توا...
گل آفتاب پرست . [ گ ُ ل ِ پ َ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اسم فارسی آن آذریون است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به گل ازرق و آذریون شود.
گل آفتاب گردان . [ گ ُ ل ِ گ َ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) رجوع به گل ازرق و آفتاب پرست و آذریون شود.
نمدی آفتاب کردن؛ کنایه از لختی برآسودن و نفسی تازه کردن. گویند: نگذاشت نمدی آفتاب کنیم؛ هنوز از گرد راه نارسیده و اندکی نیاسوده، به کار دیگر فرمان داد...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.