اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آفرنگ

نویسه گردانی: ʼAFRNG
آفرنگ . [ رَ ] (اِ) اورنگ . حشمت . زیبائی .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
افرنگ . [ اَ رَ ] (اِ) اورنگ و تخت پادشاهی . (ناظم الاطباء). اورنگ است که تخت پادشاهان باشد. (هفت قلزم ) (برهان ) (آنندراج ).بمعنی تخت مرادف...
افرنگ . [ اَ رَ ] (اِخ ) فرنگ و اروپا و فرنگستان .(ناظم الاطباء). فرنگ را نیز گویند که بعربی نصاری خوانند. (برهان ) (هفت قلزم ) (آنندراج ). بمعن...
افرنگ . [ ] (اِخ ) معرب آن افرنجه . گروهی است از مردم . (منتهی الارب ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.