گفتگو درباره واژه گزارش تخلف آلی نویسه گردانی: ʼALY آلی . [ لی ی ] (ع ص نسبی ) ۞ منسوب به آلت .- جسم آلی ؛ جسمی مرکب از آلات که هر یک را منصبی جدا باشد.- عضو آلی ؛ هر عضو که اسم کل بر جزو آن صدق نکند. مقابل عضو غیرآلی یا عضو مفرد.- مرض آلی ؛ بیماری که متوجه عضوی آلی باشد:قولنج مرض آلی است . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۶ ثانیه واژه معنی علی حلبی علی حلبی . [ ع َ ی ِ ح َ ل َ ] (اِخ ) ابن علی بن عبداﷲ حلبی حنفی ، فقیه بود و نزد ابراهیم حلبی تحصیل کرد. وی در سال 967 هَ . ق . درگذشت . او... علی حلبی علی حلبی . [ ع َ ی ِ ح َ ل َ ] (اِخ ) ابن قاسم سعدی حلبی رامی . رجوع به علی رامی شود. علی حلبی علی حلبی . [ع َ ی ِ ح َ ل َ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمد سمنانی حلبی حنفی ، مکنّی به ابوالقاسم . رجوع به علی سمنانی شود. علی حلبی علی حلبی . [ ع َ ی ِ ح َ ل َ ] (اِخ ) ابن محمدبن سعدبن علی بن عثمان بن اسماعیل بن ابراهیم جبرینی حلبی طایی شافعی ، مشهور به ابن خطیب النا... علی حلبی علی حلبی . [ ع َ ی ِ ح َ ل َ ] (اِخ ) ابن محمد وزان حلبی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی وزان شود. علی حلبی علی حلبی . [ ع َ ی ِ ح َ ل َ ] (اِخ ) ابن مصطفی دباغ حلبی شافعی ، مشهور به میقاتی و مکنّی به ابوالفتوح . رجوع به علی میقاتی شود. علی حلبی علی حلبی . [ ع َ ی ِ ح َ ل َ ] (اِخ ) ابن منصوربن طالب حلبی ، ملقّب به دوخلةو مشهور به ابن قارح و مکنّی به ابوالحسن . وی ادیب و راوی بود... علی خازن علی خازن . [ ع َ ی ِ زِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن عمربن خلیل بغدادی ، ملقّب به علاءالدین . رجوع به خازن شود. علی خازن علی خازن . [ ع َ ی ِ زِ ] (اِخ ) ابن انجب بن عثمان بن عبداﷲبن عبیداﷲبن عبدالرحیم بغدادی خازن شافعی ، مشهور به ابن ساعی و ملقّب به تاج الدی... علی حوفی علی حوفی . [ ع َ ی ِ ح َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن سعیدبن یوسف حوفی مصری ،مکنّی به ابوالحسن . وی نحوی و ادیب و مفسر بود. و مردم بسیاری از و... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۲۴۰ ۲۴۱ ۲۴۲ ۲۴۳ ۲۴۴ صفحه ۲۴۵ از ۵۷۹ ۲۴۶ ۲۴۷ ۲۴۸ ۲۴۹ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود