گفتگو درباره واژه گزارش تخلف آلی نویسه گردانی: ʼALY آلی . [ لی ی ] (ع ص نسبی ) ۞ منسوب به آلت .- جسم آلی ؛ جسمی مرکب از آلات که هر یک را منصبی جدا باشد.- عضو آلی ؛ هر عضو که اسم کل بر جزو آن صدق نکند. مقابل عضو غیرآلی یا عضو مفرد.- مرض آلی ؛ بیماری که متوجه عضوی آلی باشد:قولنج مرض آلی است . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵,۷۸۵ مورد، زمان جستجو: ۱.۶۰ ثانیه واژه معنی علی نجفی علی نجفی . [ ع َ ی ِ ن َ ج َ ] (اِخ ) ابن عبدالکریم بن علی بن محمدبن علی بن عبدالحمید حسینی علوی نیلی نجفی . مشهور به نسابة و مکنی به ابوال... علی نجفی علی نجفی . [ ع َ ی ِ ن َ ج َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن محمدبن احمدبن مظفر نجفی . وی فقیه و اصولی بود و در حدود سال 1316 هَ . ق . در نجف درگذشت د... علی نجفی علی نجفی . [ ع َ ی ِ ن َ ج َ ] (اِخ ) ابن فتح اﷲ نهاوندی نجفی . رجوع به علی نهاوندی شود. علی نجفی علی نجفی . [ ع َ ی ِ ن َ ج َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی رضوی تبریزی نجفی . مشهور به سیدعلی داماد. رجوع به علی داماد شود. علی نجفی علی نجفی . [ ع َ ی ِ ن َج َ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدتقی بن محمدرضابن مهدی بحرالعلوم طباطبائی نجفی . رجوع به علی طباطبایی شود. علی نجفی علی نجفی . [ ع َ ی ِ ن َ ج َ ] (اِخ ) ابن محمدحسین نجفی زینی . رجوع به علی زینی شود. علی نجفی علی نجفی . [ ع َ ی ِ ن َ ج َ ] (اِخ ) ابن محمد حسینی نجفی . مشهور به حکیم . رجوع به علی حکیم شود. علی نجفی علی نجفی . [ ع َ ی ِ ن َ ج َ ] (اِخ ) ابن محمدرضابن موسی بن جعفر کاشف الغطاء نجفی . رجوع به علی کاشف الغطاء شود. علی نجفی علی نجفی . [ ع َ ی ِ ن َ ج َ ] (اِخ ) ابن محمدعلی بن حیدربن شیخ خلیفه ٔ مجیراوی شروقی نجفی . رجوع به علی شروقی شود. علی نجفی علی نجفی . [ ع َ ی ِ ن َ ج َ ] (اِخ ) ابن مهدی بن رضابن احمدبن حسین بن حسن طالقانی حسینی نجفی . مشهور به میر حکیم . رجوع به علی طالقانی ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۳۰۳ ۳۰۴ ۳۰۵ ۳۰۶ ۳۰۷ صفحه ۳۰۸ از ۵۷۹ ۳۰۹ ۳۱۰ ۳۱۱ ۳۱۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود