اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آلی

نویسه گردانی: ʼALY
آلی . [ لی ی ] (ع ص نسبی ) ۞ منسوب به آلت .
- جسم آلی ؛ جسمی مرکب از آلات که هر یک را منصبی جدا باشد.
- عضو آلی ؛ هر عضو که اسم کل بر جزو آن صدق نکند. مقابل عضو غیرآلی یا عضو مفرد.
- مرض آلی ؛ بیماری که متوجه عضوی آلی باشد:قولنج مرض آلی است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۵ مورد، زمان جستجو: ۳.۱۳ ثانیه
علی اسدی . [ ع َ ی ِ اَ س َ ] (اِخ ) ابن هباربن اسودبن مطلب بن اسدبن عبدالعزی قرشی اسدی . وی از صحابه بود. (از الاصابه ٔ ابن حجر ج 4 قسم او...
علی اسعد. [ ع َ ی ِ اَ ع َ ] (اِخ ) حسینی ، مکنّی به ابومحمد. متوفی در سال 588 هَ . ق . او راست : منهاج الصواب . (از معجم المؤلفین بنقل از کشف...
علی اسود. [ ع َ ی ِ اَ وَ ] (اِخ ) ابن عمر، مشهور به قره خواجه . رجوع به علاءالدین اسود شود.
علی اصغر. [ ع َ ی ِ اَ غ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) علی کوچکتر. علی کهتر. در مقابل علی اکبر و علی اوسط، این ترکیب در تداول فارسی به سکون ...
علی آلوسی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن عبدالحمید آلوسی ، ملقّب به علاءالدین . عالم در برخی علوم بود. وی در سال 1288 هَ . ق . در آلوس متولد شد و د...
علی آلوسی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن نعمان بن محمود آلوسی بغدادی ، ملقّب به علاءالدین . مورخ و نحوی شاعر است که در شعبان سال 1277 هَ . ق . مت...
علی آمدی . [ ع َ ی ِ م ِ ] (اِخ ) ابن ابی علی بن محمدبن سالم تغلبی آمدی حنبلی شافعی ، ملقّب به سیف الدین . نام او در الاعلام زرکلی بصورت ...
علی آمدی . [ ع َ ی ِ م ِ ](اِخ ) ابن احمدبن یوسف بن خضر آمدی حنبلی ، ملقّب به زین الدین فقیه و عالم به تعبیر خواب بود و در سال 710 هَ . ق...
علی آمدی . [ ع َ ی ِ م ِ ] (اِخ ) ابن حسین آمدی نحوی ، مکنّی به ابوالحسن . ابن الندیم گوید که او بمصر رفت و در آنجا ساکن شده از خواص ابوال...
علی آمدی . [ ع َ ی ِ م ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالرحمان بغدادی حنفی ، مشهور به آمدی و مکنّی به ابوالحسن . فقیه بود و در سال 467 هَ . ق . در...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.