گفتگو درباره واژه گزارش تخلف آلی نویسه گردانی: ʼALY آلی . [ لی ی ] (ع ص نسبی ) ۞ منسوب به آلت .- جسم آلی ؛ جسمی مرکب از آلات که هر یک را منصبی جدا باشد.- عضو آلی ؛ هر عضو که اسم کل بر جزو آن صدق نکند. مقابل عضو غیرآلی یا عضو مفرد.- مرض آلی ؛ بیماری که متوجه عضوی آلی باشد:قولنج مرض آلی است . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵,۷۸۵ مورد، زمان جستجو: ۳.۸۵ ثانیه واژه معنی بنه علی دوست بنه علی دوست . [ ب ُ ن َ ع َ ] (اِخ ) دهی از دهستان منگره ٔ بخش اندیمشک است که در شهرستان دزفول واقع شده است . دارای 140 تن سکنه است . (از... بنه علی یاری بنه علی یاری . [ ب ُ ن َ ع َ ] (اِخ ) دهی از دهستان طیبی گرمسیری بخش کهکیلویه است که در شهرستان بهبهان واقع است . و دارای 250 تن سکنه است... پاله الی تیک پاله الی تیک . [ ل ِ اُ ] (فرانسوی ، ص نسبی ) ۞ منسوب به دوره های عصر حجر قدیم . پنجه علی کوه پنجه علی کوه . [ پ َ ج َ ع َ ] (اِخ ) نام کوهی در جنوب کردستان . علی اصفهانی علی اصفهانی . [ ع َ ی ِ اِ ف َ ] (اِخ ) ابن جمشید نوری مازندرانی اصفهانی شیعی . رجوع به علی نوری شود. علی اصفهانی علی اصفهانی . [ ع َ ی ِ اِ ف َ ] (اِخ ) ابن حسین بن علی اصفهانی باقولی ضریر، مشهور به جامع و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به ابوالحسن (علی بن ... علی اصفهانی علی اصفهانی . [ ع َ ی ِ اِ ف َ ] (اِخ ) ابن حسین بن محمدبن احمدبن هیثم بن عبدالرحمان بن مروان بن عبداﷲبن مروان بن محمد (آخرین خلیفه ٔ اموی )... علی اصفهانی علی اصفهانی . [ ع َ ی ِ اِ ف َ ] (اِخ ) ابن حمزةبن عمارةبن یساربن عثمان اصبهانی ، مکنّی به ابوالحسن . ادیب متوفی در سال 375 هَ . ق . او راست... علی اصفهانی علی اصفهانی . [ ع َ ی ِ اِ ف َ ] (اِخ ) ابن حمزه ٔ اصفهانی . وی دیوان بحتری را گرد کرده است . و نیز دیوان ابوتمام حبیب طائی رابر انواع مرتب ... علی اصفهانی علی اصفهانی . [ ع َ ی ِ اِ ف َ ] (اِخ ) ابن داوودبن سلیمان اصفهانی ، ملقّب به صائن الدین . متوفی بسال 836 هَ . ق . در هرات . او راست : 1 - الا... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۵۲۰ ۵۲۱ ۵۲۲ ۵۲۳ ۵۲۴ صفحه ۵۲۵ از ۵۷۹ ۵۲۶ ۵۲۷ ۵۲۸ ۵۲۹ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود